bozqurd
Çarşamba, Ağustos 30, 2006
احمدی نژاد




کلی معروف شدیم توسط این اعجوبه پارس؟؟!!ی
bu postu balatarin websitasina yolla: Balatarin  
yazir haray at 3:28 ÖS | xoy | 1 söz


Comments:


  • At Pazar, 03 Haziran, 2007, <$BlogCommentAuthor$>

    این عجوبه پارس نیست بختکی است بر سر این ملت افتاده ببیند از کجا سر در آورده؟؟
    مترسک اعرابیها وآخوندها.

     
Pazar, Ağustos 20, 2006
آذربایجان باشین ساغ اولسون
کنگرلی خوجانین دونیاسین دیشمه سینی بوتون تورک میلتینه باش ساغلیغی ده یرم
آذربایجان باشین ساغ اولسون
bu postu balatarin websitasina yolla: Balatarin  
yazir haray at 1:33 ÖÖ | xoy | 0 söz


Comments:


Perşembe, Ağustos 17, 2006
زلزله
چند روز قبل در شهرستان سولدوز شایعه شد که قرار است زلزله بیاید همچین موضوعی روز دوشنبه در جنوب آذربایجان غربی و روز شنبه در خوی نیز شایع شد . این بار نوبت استان آذربایجان غربی است که مورد آزمایش پرتابهای موشکی قرار بگیرد و حکومت با انتشار شایعه سعی دارد اذهان عمومی را آماده کند. و خبر های رسیده از بیمارستانهای خوی هم حاکیست که کارمندان بیمارستانها هم در حال آماده باش هستند . دوستان عزیز در شهرستانهای آذربایجان غربی آماده دریافت خبر های تکمیلی شما برای انعکاس هستیم .....
bu postu balatarin websitasina yolla: Balatarin  
yazir haray at 1:34 ÖÖ | xoy | 0 söz


Comments:


Cumartesi, Ağustos 12, 2006
نقض حقوق ترکهاي ايران براساس آيات قرآن کريم و موازين اسلام
نقض حقوق ترکهاي ايران براساس آيات قرآن کريم و موازين اسلام
حسن صفري

قبل از اشاره به وضعیت حقوقی ترک های ایران و آذربایجان در ایران ٬ بهتر است به طور مختصر نظری به شمار جمعیت و محل سکونت آنها بیافکنیم. صرف نظر از اینکه ترکهای ساکن آذربایجان و ایران بومی بوده و حتی بنا بر شواهد و دلایل تاریخی و آرکئولوژیک معتبر٬ قبل از ورود اقوام هند و اروپایی و فارس به منطقه ٬ در نقاط مختلف آذربایجان و ایران فعلی حضور داشته اند٬ اما بدلیل اینکه مبحث مذکور به بررسی وضعیت نقض حقوق ترکها در ایران می باشد٬ لذا از ذکر دیلایل و شواهد مربوطه صرف نظر کرده و اصلاً فرض می کنیم که ترکها یعنی تقریباً نیمی از جمعیت ایران در دوره رضاخان و یک روز قبل از کودتای رضاخانی٬ در عرض چند ثانیه یک دفعه ترک شدند.
دیگر چی ؟ آیا بالاخره این ترکها انسان هستند یا نه ؟ آیا آنها بعنوان مخلوقات خداوند٬ بعنوان بشر از حقوق الهی و انسانی برخوردار هستند یا نه ؟
اما بايد خاطر نشان ساخت که خود نژادپرستان و استعمارگران پارسي و مزدوران آريائي پرست آنها هم، در مورد مذکور بالاخره مجبور به عتراف حقايق شده اند. سيد احمد كسروي سالها پس از طرح و تبليغ نظريه هاي دروغين خود در رابطه با گويا آذري و فارسزبان بودن ترکهاي ايران و آذربايجان در آخر احساس پشيماني و ندامت نموده و در مقاله اي تحت عنوان «الغة التركية في ايران» مجبور به اعتراف حقايق شده است: وي در آنجا به صراحت بيان مي كند، كه "اكثريت اهالي ايران ترك است، تركزبانان ايران فرزندان تركان باستانند، تركي در ايران زباني سراسريست و تركي بر فارسي برتري دارد .محمد رضا شعار هم كه خود مخالف زبان تركي در ايران بود در كتاب خود تحت عنوان " بحثي درباره زبان آذري" مي نويسد كه از 22 ميليون (آنموقع جمعيت ايران 22 ميليون بود) جمعيت ايران يقيناً بيش از نصفش تركزبان (ترک) مي باشند."
اما از زمان کودتاي رضاخاني و قبضه حاکميت توسط وي در سال 1925، در کشور روند آسيميلاسيون و هضم ترک ها و ديگر ملل و اقوام، با وحشيانه ترين و غير انساني ترين روشها شروع شد و تا حال حاضر، صرف نظر از ايجاد نظامها و جوامع مدني در جهان، تداوم مي يابد . در طول بيش از هشتاد سال ميليون ها ترک و ديگر ملل و اقوام ساکن در کشور، در نتيجه روند آسيميلاسيون و فارس سازي اشاره شده، که برخلاف اوامر الهي و موازين حقوق بشر مي باشد، زبان و فرهنگ خود را از دست داده و آسيميله شده اند . اما عليرغم آسيميلاسيون ميليونها ترک باز هم تركها در ايران اكثريت اهالي را تشكيل مي دهند.چنانکه "بر اساس اطلاعات منتشره از طرف سازمان ملل در سال 1998 جمعيت ايران 000 758 65 نفر مي باشد كه به 69 زبان صحبت مي كنند. از اينها 5/23 ميليون نفر بزبان تركي آذربايجاني، 22 ميليون نفر به فارسي، 28/4 ميليون نفر به لري، 25/3 ميليون نفر به كردي، 2 ميليون نفر به تركي تركمني، 2 ميليون نفر به تركي قشقائي، 5/1 ميليون نفر به تركي خراساني، 2/1 ميليون نفر به عربي صحبت مي كنند.بر اساس آمار منتشره مذکور از طرف سازمان ملل، آمار تركان آذربايجاني، تركمن، قشقائي، خراساني، خلج، قزاق، سنقر و ابيورد در ايران در سال1998 جمعاً 5/29 ميليون نفر بود كه امروزه به بيش از 30 ميليون نفر مي رسد ."3
بدينصورت بر اساس اسناد معتبر تاريخي، آمارهاي رسمي و حتي اعتراف هاي خود پان فارسيست ها، ايران از قديم الايام كشوري تركزبان بوده و امروزه هم ترك ها در اين كشور در حال اكثريت مي باشند . اما همانطور که اشاره نموديم، فرض کنيم ترک ها با وجود آسيميلاسيون غير انساني هشتاد ساله که باز هم اکثريت اهالي کشور را تشکيل مي دهند .بر فرض محال فکر بکنیم شمار جمعيت ترکان نه 30 ميليون بلکه اصلاً 10 ميليون مي باشد و مثلاً براساس معجزه الهي در عرض يک روز و برفرض قبل از کودتاي رضاخاني ترک گرديدند . آيا مثلاً اين 10 ميليون ترک، بشر و مخلوق خداوند نيستند که بعنوان بشر از حقوق طبيعي و انساني برخوردار باشند؟ !
با وجود بيش از هشتاد سال ظلم و ستم ملي و سياست خشن استعماري، اگر جبران خسارتي هم در کار نباشد، باز با منظره اي روبرو هستيم که موازين الهي ( که بر عدالت تأکيد مي نمايد)، منطق انساني و نيز موازين بين المللي بر رسميت زبان ترکي لااقل همراه با زبان فارسي حکم مي نمايد . اما متأسفانه با وجود درخواستهاي مکرر از طرف ملت آذربايجان، هيچ اهميتي در جهت احقاق حقوق تقريباً نيمي از مردم کشور داده نمي شود.
در اين مبحث در نظر داريم مسئله مذکور را براساس اوامر خداوند در قرآن کريم و موازين اسلام مورد بررسي قرار دهيم . همانطور که اشاره شد، بارزترين سياستي که ترکها با پليدترين و غير انساني ترين اهداف شوونيستي از طرف دولت ايران هم در دوره پهلوي و هم در حال حاضر در جمهوري اسلامي در معرض آن قرار گرفته اند، سياست آسيميلاسيون و هضم ترکها و يا بعبارت ديگر، يکسان سازي ملي به بهاي محو و نسل کشي معنوي ملتها و اقوامي مي باشد که با اراده خداوند آفريده شده اند . چنانکه خداوند در قرآن کريم در آيه 13 سوره حجرات صريحاً بر اراده خود در ايجاد اقوام و ملل اشاره کرده و مي فرمايد :
يا أَيهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ
همانا اي مردم ما شما را از نر و ماده آفريديم و شما را در ملل و قبيله ها قرار داديم تا يکديگر را بشناسيد . برترين شما پرهيزکارترين شماست.
بدينصورت براساس آيات قرآني وجود تنوع زباني و نژادي، نشانگر اراده و خواست خداوند مي باشد و طبيعتاً سياست آسيميلاسيون و هضم ملل که از دوره کودتاي رضاخاني شروع شده و جمهوري اسلامي ايران، قاطعانه در راستاي پايداري آن حتي خون فرزندان عدالتخواه ترک را در جاي جاي آدربايجان چون سولدوز، تبريز، مشگين شهر، اروميه و غيره به زمين ريخت و کلاً آذربايجان را به خاک و خون کشاند ، توسط رضا شاه بنيانگذاري گرديده است. چنانکه بتوانيم مبارزه و مخالفت با اراده و خواست خداوند با اجراي اينچنين سياست استعماري و غير انسان را در دوره رضا شاه که آنرا طاغوت مي ناميم، توجيه نمائيم، در حال حاضر خصوصاً در قرن بيست و يکم امکان توجيه اين اين مسئله که خلاف اراده خداوند و غير انساني مي باشد، براي دولتي مثل جمهوري اسلامي و رهبران ایران که اسلاميت را رکن اصلي حکومتي قرار داده ايم، وجود ندارد .طبيعتاً با اين کارنامه، خواه ناخواه منطق بر مخالفت و مبارزه جمهوري اسلامي ايران با اراده خداوند گواهي مي دهد . متأسفانه و يا خوشبختانه حتي در هيچ يک از کشورهائي که بقول خودمان غير مسلمان و کافر شمرده مي شوند به موردي که بدينصورت آشکارا مخالفت با اراده خداوند باشد، برنمي خوريم .
متأسفانه کراهت مسئله به اين هم ختم نمي شود و سياست آسيميلاسيون در هرکجا که اجرا گردد با اهداف استعماري يکسان سازي زباني و فرهنگي، محو زبانها و فرهنگها را همراه دارد . اما خداوند در قرآن کريم آشکارا و بطور صريح در آيه 22 سوره روم تنوع و گوناگوني زباني و غيره را از نشانه هاي خود مي شمارد و مي فرمايد :
وَمِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآياتٍ لِّلْعَالِمِينَو از نشانه هاي او آفرينش آسمانها و زمين و گونه گوني زبانها و رنگهاي شماست
در اينجا هم اين سؤال مطرح مي گردد، آيا در حاليکه حتي کشورهايي بقول خودمان غير اسلامي و کافر اگر در جهت حفظ و پايداري آن مواردي که خداوند صريحاً در قرآن کريم نشانه خود معرفي کرده، قوانيني را تصويب و به اجرا مي گذارند، مي توان اقدامات غير اسلامي، غير انساني و استعمارگرانه کشورمان در جهت محو نشانه هاي خداوند را که بقول خودمان حافظ اسلام و قوانين الهي مي باشد، توجيه کرد؟!! ديگر من حرفي ندارم. چونکه چيزي که عيان است چه حاجت به بيان است . البته اين در حاليست که در سازمان يونسکو طرحي بنام لينگواپاکس موجود مي باشد و هدف اين طرح حمايت از زبانهاي زنده دنيا بويژه آسيب پذيرترين آنهاست. کلاً در جوامع بين المللي جهت حفظ و پايداري زبانها خصوصاً زبانهائي که در معرض نابودي قرار دارند برنامه هائي در حال انجام مي باشد و بنا به گفته فيليکس مارتي رئيس کميته بين المللي لينگواپاکس صلح جهاني"زبانها از گرانبهاترين گنجينه هاي بشريت اند."
مسئله سوم در اين موضوع که بيشتر جنبه غير انساني و ضد بشري دارد و متأسفانه و يا خوشبختانه خصوصاً در قرن 21 بغير از کشور ما جمهوري اسلامي ايران در هيچ جاي دنيا بچشم نمي خورد، اقداماتيست که ابعاد مختلف تبعيض چون تبعيض نژادي، تبعيض زباني، تبعيض اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و غيره را در بر مي گيرد .از جمله اين تبعيضات بطور خلاصه مي توان به عدم رسميت و عدم تدريس زبان اکثريت مردم کشور يعني زبان ترکي در ايران، تحقير ترکها، تعلق امکانات و ثروتهاي عمومي کشور که نصف آن از آن ترکهاست به تبليغ و گسترش زبان فارسي و فرهنگ فارسها به بهاي محوو نسل کشي معنوي ترکها، انکار هستي ترکها، تحريف تاريخ آنها جهت تصاحب ثروتها، هستي مادي و معنوي آنها و به عبارت ديگر تلاش در جهت فارس سازي و محو معنوي ترک ها که نوعي نسل کشي محسوب مي گردد، تغيير اسامي مناطق، شهرها، روستاها، رودخانه ها، کوه ها و حتي محلات و غيره، ممنوعيت نامگذاري مناطق ترکها بزبان ترکي ، ممنوعيت استفاده زبان ترکي در نامگذاري فرزندان ترک و ممنوعيت استفاده زبان ترکي در ادارات، مؤسسات و ديگر امورات مربوطه و ده ها مورد ديگر .همه اين موارد علاوه از ارتکاب ظلم و ستم ملي و بي عدالتي، ابعاد مختلف تبعيض و نهايتاً تبعيض نژادي را شامل مي گردد. حال آنکه خداوند در قرآن کريم بدفعات تبعيض نژادي و برتري براساس نژاد و زبان را رد کرده است .چنانکه در سوره حجرات آيه 13 (در بالا ذکر شد 4) و ديگر سوره ها از جمله آيات 8-7 سوره انبياء و غيره آشکارا بر عدم برتري انسانها بجهت زبان و نژاد و رنگ تأکيد مي نمايد .همچنين پيغمبر اکرم(ص) در حجة الوداع فرمود :" ايهاالناس ان ربکم واحداً و ان اباکم واحد، کلکم من آدم و آدم من تراب، لافضل لعربي علي عجمي بالتقوي"يعني اي مردم خداي همه يکي، پدر همه يکي است، همه فرزند آدم هستيم، آدم هم از خاک بوجود آمده، پس همه از خاک بوجود آمده ايم، ملاک شرافت جز تقوا چيزي نيست، عربها خيال نکنند که نژاد عرب بر عجم برتري دارد . هيچ نژادي بر هيچ نژادي فضيلت ندارد. برتري فقط و فقط به تقوا و درستي است .باز پيامبر اکرم (ص) در اين خصوص فرموده است : "الناس کاسنان المشط سواء" يعني مردم همچون دانه هاي شانه با يکديگر برابرند .
در عين حال اجراي سياست تحقير ازکليه رسانه هاي گروهي و ارگانهاي رسمي دولت ايران برعليه ترکها، علاوه از جنبه غير انساني بودن، مغايرت و تضاد اقدامات مذکور با موازين حقوق بشر و حتي عرف وعادت و بلاخص با اوامر خداوند مي باشد. چنانکه خداوند در قرآن کريم در آيه 11 سوره حجرات در خصوص منع آن مي فرمايد :"يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن يكُونُوا خَيراً مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن يكُنَّ خَيراً مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَن لَّمْ يتُبْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ "
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! نبايد گروهى از مردان شما گروه ديگر را مسخره كنند، شايد آنها از اينها بهتر باشند ; و نه زنانى زنان ديگر را، شايد آنان بهتر از اينان باشند; و يكديگر را مورد طعن و عيبجويى قرار ندهيد و با القاب زشت و ناپسند يكديگر را ياد نكنيد، بسيار بد است كه بر كسى پس از ايمان نام كفرآميز بگذاريد ; و آنها كه توبه نكنند، ظالم و ستمگرند
بله گرچه اشاره به اين مسئله دردآور است اما متأسفانه بايد اعتراف کرد که اين سياست غير انساني توسط ارگانهاي رسمي کشوري به اجرا در مي آيد که سيستم و نظام آن جمهوري "اسلامي" ناميده مي شود .
يکي ديگر از جنبه هاي ماهيت مسئله جنبه بي عدالتي آن مي باشد که به بيان ساده و بطور خلاصه مي توان گفت که شامل مجموعه اقدامات غير انساني و ظلم و ستم به ملت آذربايجان و کلاً ترکهاي ايران، محروم نمودن آنها از ابتدائي ترين حقوق انساني و طبيعي و هر گونه اقدامات نژادپرستانه برعليه ترکها در ايران را شامل مي گردد که در نهايت هدف تصاحب هستي مادي و معنوي ترکها توسط فارسها و يا قرباني هستي مادي و معنوي ملت ترک بنفع ملت فارس را دنبال مي کند.اما علاوه از جنبه هاي مختلف مسئله که ذکر شد، جنبه بي عدالتي مسئله هم کلاً برخلاف قوانين و اوامر الهي مي باشد . بطوريکه خداوند صريحاً در جاي- جاي قرآن کريم به عدالت دعوت و از بي عدالتي نهي کرده و حتي در آيه 25 سوره حديد مي فرمايد:
"لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَينَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيعْلَمَ اللَّهُ مَن ينصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِي عَزِيزٌ "
ما پيامبران را با دلايل روشن فرستاديم و همراه کتاب و مقياس و وسيله اندازه گيري فرستاديم تا مردم بر ميزان عدالت عمل کنند. آهن فرستاديم که فلزي محکم و با صلابت است و منافعي براي حيات بشر در بردارد . علت ديگر فرستادن پيغمبران اين است که آمدن آنها وسيله امتحاني باشد و معلوم و روشن شود که چه کسي به ياري حق و اهل حق مي شتابد و چه کسي نمي شتابد. خداوند نيرومند و غالب است.
همانطور که از اين آيه شريف صريحاً تفهيم مي گردد خداوند هدف کلي اديان آسماني را هم برقراري موازين عدالت ذکر مي نمايد. حال اينکه در کشوري اسلامي وجود کمال بي عدالتي نسبت به ترکها غير قابل توجيه بوده و دوباره مخالفت با خواست و اراده خداوند از طرف نظام اسلامي محسوب مي گردد.
در آيه ديگر خداوند متعال صريحاً به انجام و رعايت عدل امر مي کند . بطوريکه در قرآن کريم در آيه 90 سوره نحل مي فرمايد:"إِنَّ اللّهَ يأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِيتَاء ذِي الْقُرْبَى وَينْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْي يعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ "خداوند امر مي کند به عدالت و نيکي و کمک و صله ارحام و نهي مي کند از کارهاي زشت و بد و ظلم. خداوند پند مي دهد تا شما متذکر بشويد.
همچنين خداوند در آيه 29 سوره اعراف بر امرش مبني بر اجراي عدالت و رعايت به آن تأکيد کرده و مي فرمايد :"قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُواْ وُجُوهَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ"بگو: «پروردگارم امر به عدالت كرده است و توجه خويش را در هر مسجد و به هنگام عبادت به سوى او كنيد ! و او را بخوانيد، در حالى كه دين خود را براى او خالص گردانيد! و بدانيد همان گونه كه در آغاز شما را آفريد - بار ديگر در رستاخيز- بازميگرديد
باز خداوند در آيه 58 سوره نساء هم صريحاً دعوت به عدالت نموده و مي فرمايد:" إِنَّ اللّهَ يأْمُرُكُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَينَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُواْ بِالْعَدْلِ إِنَّ اللّهَ نِعِمَّا يعِظُكُم بِهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ سَمِيعاً بَصِيراً "خداوند به شما فرمان مىدهد كه امانتها را به صاحبانش بدهيد! و هنگامى كه ميان مردم داورى مىكنيد، به عدالت داورى كنيد ! خداوند، اندرزهاى خوبى به شما مىدهد! خداوند، شنوا و بيناست .
خداوند متعال حتي به عدل و عدالت آنقدر اهميت مي دهد که ايمان آوردگان را کاملاً قيام به عدالت دعوت نموده و در آيه 135 سوره نساء مي فرمايد : "يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَينِ وَالأَقْرَبِينَ إِن يكُنْ غَنِياً أَوْ فَقَيراً فَاللّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلاَ تَتَّبِعُواْ الْهَوَى أَن تَعْدِلُواْ وَإِن تَلْوُواْ أَوْ تُعْرِضُواْ فَإِنَّ اللّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرا ً " اى كسانى كه ايمان آوردهايد! كاملا قيام به عدالت كنيد ! براى خدا شهادت دهيد، اگر چه (اين گواهى) به زيان خود شما، يا پدر و مادر و نزديكان شما بوده باشد ! - چرا كه- اگر آنها غنى يا فقير باشند، خداوند سزاوارتر است كه از آنان حمايت كند .بنابراين، از هوى و هوس پيروى نكنيد; كه از حق، منحرف خواهيد شد ! و اگر حق را تحريف كنيد، و يا از اظهار آن، اعراض نماييد، خداوند به آنچه انجام ميدهيد، آگاه است.
همانطور که ملاحظه مي فرمائيد خداوند صريحاً در اين آيه ايمان آورندگان را کاملاً قيام به عدالت دعوت مي کند هرچند که به زيان خود، پدر و مادر و نزديکانشان که حتي فقير باشند تمام شود و تذکر مي دهد که از هوا و هوس پيروي نکنيد که از حق منحرف خواهيد شد .در اين آيه خداوند از هوا و هوسي نهي مي کند که در جهت رفع فقر و احتياج مي تواند اتفاق افتد. البته شايد با منطق برخيها بتوان مسئله رفع فقر و زيان و احتياج با ناديده گرفتن عدالت را توجيه نمود، اما خداوند از آن هم نهي مي کند.در حاليکه هوا و هوس در خصوص مسئله بي عدالتي همه جانبه نسبت به 30 ميليون ترک آذربايجاني در ايران با هدف محو و نسل کشي معنوي آنها جهت تصاحب هستي مادي و معنوي و ثروتهاي آنها مي باشد و ديگر نمي توان در اين مورد از آن نوع هوا و هوس صحبت کرد .چونکه آن هوا و هوس که خداوند آنرا حتي نهي نموده در جهت رفع فقر مي توانست رخ بدهد و با هوا و هوسي که در مورد ترکان آذربايجان در جمهوري اسلامي ايران مرتکب مي شوند زمين تا آسمان فرق دارد و اين هوا و هوس يک اقدام ضد الهي و ضد انساني مي باشد .
باز خداوند متعال در آيه 8 سوره مائده قرآن کريم مي فرمايد: "يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ يجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ "
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! همواره براى خدا قيام كنيد، و از روى عدالت، گواهى دهيد ! دشمنى با جمعيتى، شما را به گناه و ترك عدالت نكشاند! عدالت كنيد، كه به پرهيزگارى نزديكتر است ! و از – معصيت- خدا بپرهيزيد، كه از آنچه انجام ميدهيد، با خبر است.در اين آيه هم خداوند حتي بر عدم ترک عدالت نسبت به جمعيتي که با دشمني موجود مي باشد تأکيد مي نمايد.در اينصورت ترک عدالت و انجام اشد بي عدالتي نسبت به نيمي از مردم کشور (ترکها) که نيمي از تمامي ثروتهاي مادي و معنوي آن مي بايستي مخصوص به آنها باشد چگونه مي تواند توجيه گردد؟
همچنين خداوند در سوره رحمان در آيه هاي 7، 8 و 9 نيز مي فرمايد: " وَالسَّمَاء رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ {7} أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ {8} وَأَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِيزَانَ" خداي رحمان آسمان را برافراشت و ميزان را قرار داد. تا در ميزان طغيان نكنيد. بر پايه عدالت وزن كنيد و در وزن كم نگذاريد.
در آيه هاي 181 و 182 سوره اعراف هم مي فرمايد : "وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يعْدِلُونَ {181} وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآياتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيثُ لاَ يعْلَمُونَ "و از آنها كه آفريديم، گروهى بحق هدايت مىكنند، و بحق اجراى عدالت مىنمايند. و آنها كه آيات ما را تكذيب كردند، به تدريج از جائى كه نمىدانند، گرفتار مجازاتشان خواهيم كرد .
خداوند متعال در عين حال در آيه هاي 21 و 22 سوره آل عمران مي فرمايد : "إِنَّ الَّذِينَ يكْفُرُونَ بِآياتِ اللّهِ وَيقْتُلُونَ النَّبِيينَ بِغَيرِ حَقٍّ وَيقْتُلُونَ الِّذِينَ يأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ {21} أُولَـئِكَ الَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَالآخِرَةِ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ"
كسانى كه نسبت به آيات خدا كفر مىورزند و پيامبران را بناحق مىكشند، و - نيز- مردمى را كه امر به عدالت مىكنند به قتل مىرسانند،و به كيفر دردناك - الهى- بشارت ده ! آنها كسانى هستند كه اعمال - نيكشان، به خاطر اين گناهان بزرگ - در دنيا و آخرت تباه شده، و ياور و مددكار- و شفاعت كنندهاى - ندارند .
همانطور که از فرمايشات خداوند در آيات سه سوره اخير و آيه هاي قبلي آشکارا و بصورت صريح استنباط مي گردد. خداوند ضمن بيان اينکه ميزان را آفريد تا به عدالت داوري نمايند . حتي علت و هدف از فرستادن پيامبران و اديان آسماني را در اجرا و قيام به عدالت بيان نموده و در سوره اخير ضمن بيان جزاي کسي که پيامبران و عامران عدالت را به قتل مي رسانند به کيفر دردناک الهي بشارت داده است . در واقع بدينصورت حتي مقام و منزلت آمران و دعوت کنندگان به اجراي عدالت را با مقام پيامبران يکي دانسته است. با دقت به آيات فوق و تطبيق و مقايسه بي طرفانه آنها در قيام عمومي خرداد ماه امسال ملت آذربايجان، مي توان به اين نتيجه رسيد که، ملت عدالتخواه آذربايجان در جهت احقاق حقوق الهي و انساني ترکهاي ايران و آذربايجان و در نهايت در جهت امر به عدالت و جهت قيام به عدالت دست به اعتراضاتي زدند ولي از طرف کساني که خواهان تداوم اجراي بي عدالتي و و استعمار در راستاي برتري طلبي فارسي و نيز تداوم ظلم و ستم ملي بر ترکها بودند بطرز فجيعي بشهادت رسانده شدند .اما خداوند تمامي کسان حقيقي و حقوقي که عدالت خواهان را کشته، زخمي، دستگير، شکنجه و زنداني مي کردند به جزاي دردناک بشارت داده است.علاوه از قرآن و اوامر الهي، در فرمايشات پيامبر و امامان هم در رابطه با لزوم اجراي عدل و عدالت مطالب زيادي موجود مي باشد.پيامبر اسلام مي فرمايد :"الملک يبقي معي الکفر و لايبقي مع الظلم"يعني اگر يک جامعه عادل و متعادل باشد قابل بقا هست هرچند مردمش کافر باشند .اگر ظلم و تفاوتها و بلنديها و ناهمواريها در جامعهاي پيدا شد آن جامعه باقي نمي ماند هرچند مردمش برحسب عقيده مسلمان باشند . تصادفي نيست که ما امروز شاهد هستيم که مثل و مانند همان اعتراضاتي که در آذربايجان، خوزستان، بلوچستان، کردستان و ديگر مناطق ايران برگزار مي گردد، در کشورهايي مثل سوئيس که داراي چند زبان رسميست، کانادا داراي دو زبان رسميست برگزار نمي گردد و حتي افغانستان عقب مانده و بي صاحب هم بعلت رسميت چند زبان از چنان وفاق ملي و وحدت ملي برخوردار مي باشد که در ايران بعلت بي عدالتي از آن وفاق و وحدت سخني هم نمي توان بميان آورد . جالب است که در کشورهاي مذکور و نيز ديگر کشورهائي از اين قبيل، از مسائل امنيتي که در ايران بجهت تبيعض نژادي، زباني، اقتصادي و سياسي و نيز بجهت وجود بي عدالتي در جنبه هاي مختلف براي ملل و اقوام غير فارس، موجود نمي باشد .در حاليکه هزاران سال ترکها بر ايران حکومت نموده اند و بيش از ملل ديگر خصوصاً فارسها صاحب اين ديار و اين کشور مي باشند .راستي در طول چند هزار سال پيش، زماني که ترکها به بهاي خون ميليونها فرزندان خود اين کشور را تأسيس و حفظ نمودند، اين نژادپرستان فارس کجا بودند؟؟؟حالا جهت توجيه اقدامات نژادپرستانه، غير انساني و استعمارگرانه خود به ترکها که دوباره جهت حفظ اين مملکت در راستاي حق و عدالت دست به مبارزه زده اند، مارک تجزيه طلبي زده مي شود .در حاليکه واقعاً مردم از اين بي عدالتي ها ناراضي مي باشند و اين بي عدالتي و ظلم و ستم را خصوصاً از دولتي که بر پايه اعتقاد به اسلام تأسيس يافته نمي توان با وجود اينقدر نقض اوامر و احکام الهي تحمل کرد .بدون رعايت عدالت و احقاق حقوق ملت آذربايجان و کلاً تمامي ترکهاي ايران، اين آتش زير خاکستر هيچ وقت خاموش نشده بلکه هر روز بيش از پيش شعله ورتر خواهد شد و نهايت ... چنانکه حضرت علي (ع) مي فرمايد: "ان في العدل سعة و من ضاق عليه فالجور عليه اضيق"عدالت بيش از هر چيز ديگر گنجايش دارد که همه را راضي کند . يگانه ظرفيت وسيعي که مي تواند همه را در خود جمع کند و زمينه عموم گردد عدالت است.پيامبر اسلام حضرت محمد (ص) هم در اينزمينه مي فرمايد:" استووا تستوقلوبکم" يعني معتدل و همسطح باشيد و ميان شما ناهمواريها و تبعيضها وجود نداشته باشد تا دلهاي شما به هم نزديک بشود و در يک سطح قرار بگيريد .يعني اگر در کارها و موهبتها و نعمتهاي خدا بين شما شکاف و فاصله افتد بين دلهاي شما هم قهراً فاصله مي افتد.البته نبايد از ياد برد که " يك نفر مسلمان، از بديهيات اوليه انديشههاي اسلامي اجتماعي اش، اين بوده كه امام و پيشوا و زعيم بايد عادل باشد، قاضي بايد عادل باشد، شاهد محكمه بايد عادل باشد، شاهد طلاق يا رجوع بايد عادل باشد، و از نظر يك مسلمان شيعي، امام جمعه و جماعت نيز بايد عادل باشد .هر مسلمان همواره در برابر پستهايي كه يك مقام عادل بايد اشتغال كند احساس مسؤوليت ميكرده است. اين جمله رسول اكرم زبانزد خاص و عام بود: «افضل الجهاد كلمة عدل عند امام جائر »"

در مسئله اعتراضات و قيام عمومي خرداد ماه آذربايجان هم دقيقاً اين مسئله حائز اهميت بوده است.بطوريکه در مقابل تبعيضات و بي عدالتي هاي همه جانبه که متأسفانه حتي از طرف مقامات کشوري و مجريان قوانين اسلامي (؟؟؟)در کشور اعمال مي گردد ( با سند و دلايل معتبر منتشر شده از طرف خود دولت در بخشهاي ديگر اشاره خواهد شد) چاره اي جز قيام وجود نداشت و ندارد .چنانکه حضرت علي (ع) ازحضرت رسول (ص) نقل مي کند:فاني سمعت رسول الله (ص) يقول في غير موطن "لن تقدس امه لايخذ للضعيف فيها حقه من القوي غير متتعتع " از پيامبر بدفعات شنيدم که مي گفت ملتي که حق فرودستان از فرادستان نگيرد هرگز رستگار نمي شود.طبيعتاً در مقابل اينهمه اقدامات ضد الهي و ضد انساني براي هر انسان آزاده و مسلمان واقعي راهي جز قيام و اعتراض وجود ندارد و همانطور که از آيات و روايات پيامبر و امامان ملاحظه مي گردد اسلام هم در اين شرايط به قيام و اعتراض فرا مي خواند .چنانکه "درباره تصلب علي ( ع) در امر عدالت، که از نظر و تعبيري بايد گفت عدالت و از نظر و تعبير بايد گفت حقوق بشر، همين بس که فلسفه پذيرفتن خلافت را بعد از عثمان، بهم خوردن عدالت اجتماعي و منقسم شدن مردم بدو طبقه سير و سير و گرسنه و گرسنه ذکر مي کند و مي فرمايد :<لولا حضورالحاضر، و قيام الحجة بوجود الناصر، وما اخذالله علي العلماء ان لايقاروا علي کظة ظالم و لاسغب مظلوم، لألقيت حبلها علي غاربها، ولسقيت آخرها بکأس أولها >
اگر نبود که عده اي بعنوان يار و ياور به در خانه ام آمدند و برمن اتمام حجت شد، ديگر اينکه خداوند از دانايان و روشن ضميران عهد و پيمان گرفته که هر وقت اوضاعي پيش آيد که گروهي آن قدر اموال و ثروتها و موهبتهاي الهي را به خودشان
اختصاص بدهند و آن قدر بخورند که از پرخوري بيمار شوند و عده اي آنقدر حقوقشان پايمال بشود که مايه سد جوعي هم نداشته باشند، در همچو اوضاع و احوال، اين دانايان و روشن ضميران نمي توانند بنشينند و تماشاچي و حداکثر متأسف باشند.
اگر همچو وظيفه اي در حال حاضر احساس نمي کردم کنار مي رفتم و افسار خلافت را در دست نمي گرفتم و مانند روز اول پهلو تهي مي کردم ."
اما سخن آخر اينکه عدل يکي از اصول دين و يا بعبارت ديگر اصول مذهب ما شيعيان مي باشد.چنانکه به گفته شهيد مطهري "اصول دين را 5 چيز مي شماريم: توحيد، عدل، نبوت، امامت، معاد .عدل و امامت اختصاصاً در شيعه از اصول دين شمرده شده و گاهي ايندو را اصل مذهب مي نامند که البته مقصود اينست که از نظر اسلام شناسي اين مذهب و از ديد پيشوايان اين مذهب، عدل و امامت هم از اصول اسلام است .پس معلوم مي شود از نظر مذهب و طريقه ما اصل عدل بسيار مهم است و در رديف مسائلي از قبيل مسائل اخلاقي نيست."طبيعتاً تخطي از اصول اسلام و دهها مورد نقض، مخالفت و حتي مبارزه بي امان با اوامر و نشانه هاي خداوند متأسفانه مسلمان بودن ما و هر مسئول اجرائي در کشورمان را بشدت زير سؤال مي برد . تازه براساس اصل اول قانون اساسي کشورمان "حکومت ايران جمهوري اسلامي است که ملت ايران، بر اساس اعتقاد ديرينهاش به حکومت حق و عدل قرآن، ..."و
bu postu balatarin websitasina yolla: Balatarin  
yazir haray at 4:01 ÖS | xoy | 0 söz


Comments:


Perşembe, Ağustos 10, 2006
سپاه پیشتاز در تشکیل استان مرزی خوی
افشای جریانات پشت پرده
سپاه پیشتاز در تشکیل استان مرزی خوی

اواخر اردیبهشت امسال کمی قبل از تظاهرات خیابانی مردم در شهرهای آذربایجان خبرهایی مبنی بر سفر قریب الوقوع احمدی نژاد به استان آذربایجان غربی در محافل مطرح بود. من که امسال در دانشگاه تبریز مشغول تحصیل در مقطع دکترا در یکی از رشته ها هستم، ( از این که نمی توانم دقیقا رشته ودانشگاهم را بگویم از برادران سپاهی و اطلاعاتی عذر می خواهم تا آنجا که می دانم حتی دردینی که برادران به آن مشرف هستند، حفظ جان جزو واجبات است.) به همراه هم اتاقی های میاندوابی و مراغه ای خبرهای آنرا پی گیری می کردم. در همین روزها بود که دوست میاندوابی خبر جالبی از شهر خود برایمان آورد. این خبر آمادگی مردم میاندواب با شعار « احمدینی ساغ اولسون میانداب استان اولسون» بود. این خبرهر چند که برایم جالب بود اما تکرار قضایی است که نمایندگان مجلس و شورای شهر معمولا در شهر خوی ( یادم رفت بگویم خویی هستم) برای خود شیرینی در آستانه ی انتخابات در بوق و کرنا می کنند وبعد از انتخابات فراموششان می شود. در این تبلیغات مرکز استان نماد اهریمن معرفی می گردد که بودجه های چند میلیاردی حق شهرستان ها را بالا می کشد و دوستان عزیز کاندیدا قول می دهند که با استان کردن شهرشان سنگاپور یا هنگ کنگ دیگری بیافرینند. همین روایت را دوست مراغه ی نیز بارها برایمان از استان شدن مراغه و دغل بازی های مهرعلیزاده ها و... تعریف کرده بود. تظاهرات مردم در شهرهای آذربایجان باعث گردید احمدی نژاد به جای سفر به استان آذربایجان غربی از تبریز سر در بیاورد. به یمن حضور رییس جمهور ما خبرهایی از استان های در شرف تاسیس در شهرهای دیگر استان همانند اهر وحتی مرند شنیدیم. خبرهای موثق از اهر از حمایت نیروهای نظامی و بسیجی از طرح استان شدن اهر خبر می داد و خبرهای مراغه نیز موید آن بود هرچند که به خاطر مشغله های درسی این خبر و خبر مرند را پیگیری نکردیم.

هم اکنون چند هفته ای از این قضایا می گذرد و خبر سفر قریب الوقوع احمدی نژاد جزو اخبار مهم استان آذربایجان غربی است. اما این بار بنظر می رسد قضیه ی استان شدن شهر خوی و شهرهای مدعی مهاباد ومیاندواب به صورت بسیار متفاوتی در حال پیگیری است. بنابراین وظیفه ی خود میدانم تا خبرهایی که مستقیما یا از طریق دوستان نزدیک به این محافل بدست آورده ام را خدمت مردم این شهرها عرض نمایم هرچند که افشای این توطئه نیازمند همراهی همه ی دوستان می باشد.

همانطور که قبلا نیز عنوان کردم قضیه ی استان شدن خوی به سالها پیش بر می گردد. قبلا حامیان این طرح را سه گروه تشکیل می دادند.

گروه اول: عباتنداز نمایندگان وکاندیداهای مجلس وشورای شهر. از پیش قدمان آن می توان به کامل عابدین زاده نماینده ی سالهای پیش شهر که سعی می کرد با جنجال برای خود رای جمع کند را نام برد. اما مهمترین فردی که در شورای شهر سعی در جنجالی کردن آن در آستانه ی انتخابات شوراهای شهر را دارد، زمین خوار مشهور شهر آقای رنجبر می باشد.ایشان عضو علی البدل شورای شهربودند که به هر دغل بازی که بود و به صورت بسیار مشکوک خود را به جمع شورای اصلی رساند. ایشان صاحب امتیاز هفته نامه ی خوی هستند که کاری جزچاپ سخنان وزین امام جمعه شهر ندارد. این فرد که در انتخابات علاوه بر مورد فوق گارد روشنفکری نیز می گیرد در قضایای زمین خواری های مختلف که عالم وآدم از آن مطلع هستند متهم بوده و به کمک خداوند متعال بارها از آن تبرئه شده است .(هر چند کسی او را تاکنون محاکمه نکرده است) البته الطاف خداوند تنها به این جا ختم نمی شود وایشان به خاطر همین الطاف سالها از دفتر یکی از ادرات دولتی بصورت رایگان استفاده نموده اند و حتی وقتی این افتضاح تیتر نشریات محلی شد هرگز محاکمه یا بازخواست نشده اند.

گروه دوم: مربوط به چند تن ازافراد علاقمند به وضع شهر می شود که سعی آنها صادقانه برای پیشرفت شهر می باشد وچون خود فاقد نفوذ وقدرت در شهر واستان هستند دست به دامان گروه اول می شوند وهمیشه ابزار دست این گروه می گردند. از فعال ترین آنها چهراقی دبیر سابق آموزش وپرورش و از همکاران هفته نامه ی خوی می باشد. افراد دیگری نیزجزو این مجموعه هستند که به زودی آنها را معرفی خواهیم کرد.

گروه سوم را نیز مردم عادی تشکیل می دهند که عده ای به شیادان مطرح کننده آشنایی دارند و آنرا جدی نمی گیرند وعده ی دیگر نیز با باور این سخنان تا حدودی نسبت به ارومیه بدبین شده اند.

دو گروه اول با پخش گسترده ی اعلامیه وشعار وجمع آوری امضاء در تدارک استقبال از رییس جمهور هستند. در یکی از این اعلامیه ها نوشته شده است :" مردم خوی برای گرفتن حق خود از ارومیه متحد شویم". در اعلامیه ی دیگر شعارها یی تنظیم شده و از مردم خواسته شده است تاهمگی این شعارها را مطرح کنند. از شعارها میتوان به " انرژی هسته ای حق مسلم ماست استان مرزی خوی در خواست مردم ماست" ویا " احمدی نژاد ساغ اولسون خوی گرک استان اولسون" ... اشاره کرد.

گروه چهارم : گفتیم که سه گروه یاد شده همواره در این قضایا بوده اند و کاری از پیش نبرده اند اما تفاوت این دوره از جنجال به خاطر ورود علنی گروه چهارم به این ماجراست و آن چیزی جز فعالیت بسیار علنی سپاه، بسیج، و چند تن از روحانیون و اعضای شورای نگهبان سابق شهر نمی باشد. اولین زمزمه های ورود این گروه را سال قبل بعد از پیروزی احمدی نژاد در انتخابات شنیدم. یکی از نزدیکان و طرفداران دو آتشه ی احمدی نژاد آخوندی جوان با نام شیخ شهرام می باشد که درمسجد شیخ وحجتیه عنوان کرده بود ؛ به خاطرنزدیکی به احمدی نژاد و در ازای تبلیغ او قول استان شدن خوی را از او گرفته است. ده روز پیش نیز در مراسم بزرگداشت یکی از شهدای شهر خوی و به هنگام سخنرانی استان دار سپاهی در مسجد مطلب خان یکی از بسیجیان دو آتشه و دوستان محفلی شیخ مزبور به یک باره از وسط جمعیت فریاد زد :" برای استان شدن خوی صلوات" که اکثر مردم حاظر در آنجا از ورژن جدید صلوات بسی متعجب شدند و البته صلوات بسیار کوبنده ی دوستان محفلی باعث تعجب وانبساط خاطربیشتر حضار شد. چند روز قبل نیز شنیدم که در جلسه ی توجیهی در پایگاههای خوی یکی از دوستان حاضر که به حذف نام آذربایجان از شهر خوی در این طرح اعتراض کرده بود توسط برادران چنان گوشمالی شده که حذف نام آذربایجان را جزو واجبات ملی ودینی خود قرار داده وحتی در تقرب به خداوند عامل موثر میدانند. گام موثر بعدی جمع آوری امضاء ازمردم ومساجد وتهیه ی تومار درخواست استان شدن خوی از جانب شیخ شهرام وانصارشان میباشد. در آخرین اقدام وی این تومار را برای تحویل به دفترآیت الله خامنه ای به تهران برده است. این تومار در دیدار بسیجیان با خامنه ای در روز ولادت امام علی در تاریخ 17/5/85 به وی داده خواهد شد.

آنچه که در بالا آمد به همین ترتیب در شهرهای دیگر آذربایجان با پیشگامی برادران عضو نهاد های سیاه حکومتی در حال پیگیری است. اما حمایت از طرح تاسیس این استان ها چرا اینچنین مورد حمایت عوامل حکومتی قرار گرفته است؟ آنچه که نویسنده از این قضایا برداشت می کند در ادامه خواهد آمد اما تحلیل های دقیق تر به اطلاعات بیشتر از شهرهای دیگر آذربایجان بستگی دارد.

آنچه مسلم است طرح این درخواست ها به خاطرغیر عملی بودن در اکثر موارد به نتیجه ای نخواهد رسید اما تاثیر بسیار بدی در استان خواهد گذاشت. به نظر می رسد پس از قیام مردم آذربایجان حاکمیت بسیار هراسان گردیده و با اینکار در صدد منحرف کردن اذهان مردم از ناعدالتی هایی است که عامل آنها را حاکمیت و مرکزنشینان میدانند. بنا بر تحقیقات و آمار خود دولت استان آذربایجان غربی جزو پنج استان عقب مانده ی کشور است( دوستان عزیز می توانند به سخنان نماینده راستی ارومیه در سال قبل که در نشریه ی نوید آذربایجان به چاپ رسیده است وهمچنین پایان نامه های سعید شریفی و احمد مبارکی در دانشگاههای اصفهان وتهران مراجعه کنند) اما آنها این عقب ماندگی را به تخصیص نادرست بودجه از طرف ارومیه تقلیل میدهند.

برای مثال هم اینکه در اعلامیه های پخش شده در خوی چنین عنوان می شود که " مردم خوی برای گرفتن حق خود از ارومیه متحد شویم" علنا دشمنی بین شهر های آذربایجان ترویج می گردد. از طرف دیگر فرض کنید استان خوی تشکیل شود کدام شهرها جزو استان خوی خواهند شد. آیا مردم ماکو حاضر به قبول استان خوی خواهند شد ؟ آیا این موجب تشدید کینه ها در منطقه نخواهد گردید؟ از شهرهای دیگر که سخن از قرار گرفتن آن در ترکیب استان مرزی خوی به میان آمده شهر مرند از استان آذربایجان شرقی است که خود جدیدا مدعی استان شدن شده است؟ کینه شهرهای همسایه تنها دستاورد ما و از دست دادن فرصت تاریخی حاضر آذربایجان بهترین دستاورد استعمارگران تهران نشین خواهد بود. حال این فرض را برای شهر مدعی میانداب در نظر بگیرید. چون مهاباد خود مدعی و دارای جمعیت کرد می باشد مردم حاضر به هم استانی با آنها در استان خیالی جدید میاندواب نخواهند بود، بنابراین ادعای شهر مدعی مراغه را دارند در حالی که مراغه خود مدعی میانداب خواهد بود... ودر آخر به سرنوشت عروس شهرهای آذربایجان شهر اورمیه فکر کنیم.

حتی اگر ایجاد استان ها عملی گردد باز حکومت مرکزی دست آورد دیگری در محو نام آذربایجان ویکپارچگی آن به دست آورده و اینبار دیگر هیچ هراسی از آذربایجان نداشته وبا خیال راحت می تواند سیاست تبعیض اقتصادی و آسمیلاسیون قومی خود را دنبال نماید. باید به هوش بود.
bu postu balatarin websitasina yolla: Balatarin  
yazir haray at 3:04 ÖÖ | xoy | 0 söz


Comments:


Salı, Ağustos 08, 2006
سلماس ایگیدی جواد عباسی

نظري ( دبيرستان ) نين ايلك ايلي دي بو ايل منيم عومرومون دئمه لي بير اؤنملي واقتلاريندان بيريدي نيه كي بيلمه ين شئي لري بيلديم، اويانديم، گؤزوم له گؤردوم نه له ر باشيميزا گه ليب هئچ اوزوموزده بيل مه ميشيك اما....بير عربي موعلليمي واريدي او مدرسه يه گله نده اوشاقلار اونا چوخ احتيرام قويوردولار بيلميرديم نيه اما ائله بير اؤيرنجي لره اؤنملي بير شخص ايدي، من اونو تانيميرديم دوستلاردان سوروشدوم او كيمدي ؟دئدي:بيلميره م اما ائله بيل عربي موعلليمي دير .من اونون قيافه سينه باخديم دوزون سوزو قورخدوم اوجا بوي و جيددي بير قيافه سي واريدي .تانيشلاردان سوروشدوم كي اونو تانيرلار يا يوخ؟ بيرسي دئدي : او كونگ فو اوستادي دي . منيم قورخوم چوخالدي، قورخاق بشر دئيله م اما موعلليم جيددي اولاندا شاگرد گره ك درس اوخويا، منده كي ماشا الله ائله اوخويان اوشاق دئييرديم.اما سونرا اوندان خوشوم گلدي نيه كي بير ايدمانچي موعلليميدي.او شاگيرده يانيردي او ايلي بيزه چوخ زحمت چكدي ياخشي درس دئدي.اما او بونا باعيث اولدوكي من اويانام . هميشه كيلاسدا توركون ديلينده ن سوز آپاراردي و اونون معنوياتيندان و اولو اولماغيندان دانيشاردي، منده بئله ديققت له قولاق وئره رديم سؤزله رينه، خوشوم گه له ردي بئله سؤزله رده ن. كيلاسا گيرمه كله ايسترديك تورك ديلي و تورك خالقيندان بيزه دئسين .اودا باشلاييب دئيردي البته درس ده ن سونرا .نئچه آي او ايل ده ن گئچمه ميشدي ... بو ائله بيزه هرزامان واقت اولسايدي تورك ده ن ،آذربايجان دان دانيشاردي بيزده قولاق آسارديك اما بعضي سؤزلريني باشا دوشمه ييب من و باشقا شاگيرد لر اوندان چوخلو سؤال لار سورارديك . دا ائله اولموشدو كي بو نه دئيير دي بيز گيج له ر كيمين يالنيز اونون اؤزونه باخيرديق بو هر يولودان بيزي باشا سالماقا چاليشيردي. بير گون ددي : " بوروس لي " ده تورك دور ،اوندا بيرده ن كيلاسدا هاممي گولدو اما سونرا من بير كيتاب دا اوخودوم كي چين ده 30 ميليون دان آرتيق اويغور توركو ياشايير .هه او ايلين آخيرلاري دير كي دا او موعلليمله بتر آرا سازلاميشديك يالان دئمه ييم اما منيم آراسازلاماغيمين بيرينجي دليلي عربي درسينده نومره آلماق ايدير . بير گون مدرسه ده منه دئدي: نومره يه خاطير كيلاسا گلير سن ،من قيزارديم ياني عومرومده ايله شرمنده اولماميشديم من دينمه ديم ،اوندا بيلديم بو نه بويوك كيشي دير كي او بويدا منه زحمت چكيردي.دا بيزيم كيلاس ائله اولموشدو كي فارسي كلمه له ري اوردا آز ايشله نيردي شايد ده اصلا ايشله نميردياو ايل باشا چاتديي. من ايكيمينجي ايل ده چوخ چاليشديم او موعلليمين كيلاسنا دوشه م اما اونو بيزيم مدرسه يه وئرمه ديله ر . ناراحات اولودق هم من و هم دوستلاريم . ائله او ايل ده يدي كي ائشيتديك آشاقي مدرسه ده كيلاسدا ياريم ساعات دا تورك ديليني اؤيره دير هاميميز حسرتله اوردا اوخويان دوسلاريميزا دئييرديك كفينيز اولسون كاشكي بيزه ده دئيه ردي هه له او ايلده اوجور باشا چاتدي.من رياضي فيزيكين اؤچونجو ايلينده يديم داها هئچ او موعلليمي ده بيلدير ده ن بويانا گورمه ميشديم آنجاك هميشه سؤزو واريدي . ائشيتديك او ايل قاييديب بيزيم مدرسه يه اوشاقلار سئوينديلركي ايسته ديي موعلليم قايديب دي او ايل ده ائله بيزيم موعلليميميز اولدو و بيزيم بيلگي لريميز گئچميشده ن داها چوخالدي.بيزه دئيردي كي اؤز خالقينيزي، اؤز ديلينيزي و اؤز وطني زي ياشادين دئيردي كي حاقلارينيزي آلين قويمايين سيزين حاقلارينيزي يئسين له ر. او ايلي من بالا بالا آذربايجانين دردين و آذربايجانا اولان ظولم له ري بيلديم. بيلديم كي بيزي نه گؤنده ساخلاييب لار و ساخ لاييرلار .قانون اساسي له تانيش ائله دي بيزي دئدي كي بونلار حاتتا اؤز دئديك له ريني ده ائله مير له ر. ائله واقت اولموشدو كي بيزيم كيلاسا مامور قويموشدولار اونون سوزلريني گئديب دئسين و اونو اوتورسون له ر ائشيه .يا بير گون كيلاسدا دانيشيردي بيرد ه ن گوردوك قاپينين آرخاسيندا بيري دؤروب قولاق آساير. او ايلده دا او كيلاسين وضعينه خاطير بيز سؤزله ريميزي راحات جا دانيشانميرديق. اؤ گؤنله رين بيرينده ائوينده اولان ايطيلاعاتين ايشله ريني گوسته ر دي . بيزه اينانمالي دئيلدي حاتتا اونا بو ايزيني وئرمه ميشديلر كي اؤزونه موستقيل ائوي اولسون. چتيندي آدام اؤز ائوينده هميشه گؤز آلتيندا اولا....او ايلده باشا چاتدي ائشيديك بو مو علليمي ايستير لر سالماسا وئره له ر هاممي ناراحات اولدوق آخيردا دا بو ايش اولدو و او گئتدي .او ايللرده بو موعلليم هه رده ن كيلاسا گلميردي. بيزده الله دان ايسته ميش دوروب گئده رديك . سونرالار بولوندو كي او گونلر بازداشت اولونوردو .... او و عاييله سي چوخ فيشار آلتيندايدي . حاتتا اونون باشگاها گئتمه سينينده قاباغين آلديلار و باشقا ايشله ركي بورادا دئمه يه گلمير....من اؤچونونجو ايلين سونراسينداكي ايلده اينترنت ده بير وئبلاگ آچديم او وئبلاگدا توركو شعر مقاله سؤزلر و او اوستاد دان ائشيدييم سؤزلري يازيرديم. ايندي ايسه ده او بيلديرده ن فيلتر اولدو و نئچه آي فيلتر اولاندان سونرا دا كؤكونده ن باغلاديلار. بو او زامانلارايدي كي مين له ر جه وئبلاگ و سايت تورك لره جوك دئييب و اونلاري مسخره ائله ييرديلر اما اونلار باغلانميردي . بيلميره م نيه سيز دئيين؟؟!!!!!!!!!!!!!!!!!!هه او ايل ده ن سونرا بير گؤن يايذا او موعلليمي شهريميزين بازاريندا گؤردوم سئوينديم قاباقا گئتديم و گؤروشدوك - 1 ساعاتجا دانيشديق سونرا آيريلدق . هه رده ن بير گه لير دي بيزيم شهره اما تئز قايداردي . دئمه لي بونا دئييب له ركي اير اؤز شهرينده ن چيخماسين اما او بيزه خاطير و تامام دوسلارينا خاطير گليردي.قالانين واقتلاريدي بير گؤن خبر گلدي اوستادي توتوبلار - بورادا هم بيز و هم اونون ايدمان شاگيردلري كدرلنييب ناراحات اولموشدوق - بيلديك كي آذربايجانا خاطير خالقينا خاطير حبس اولوب.سالماسدا دا قيز اؤيرنجي لري اونا خاطير اعتيصاب الييب و مدرسه له رينه گئتمه ميشديلر بو خبر بيزي سئويندير دي و اونون بويوك اولدوقونو چوخ حيسس ائتديك....نئچه واقت بوندان قاباق فاشيست روزنامه له رين بيرينده آذربايجانين تورك ميلله تينه بويوك بير توهين اولموشدور كي شهرلرين هامميسيندا بيلدينيز كيمياعتراضلار اولدو، او تظلاهوراتين ايلك گونله رينده خبر يئتيشدي كي اوستاد توتولوب ناراحات اولدوق ائشيتديك كي عاييله سينده اذيت ائلييبلر داها چوخ ناراحات اولدوق .....ايندي ايسه بو بويوك اوستاد، ايدمانچي موعلليم، بير خالقينا يانان بشر ،فاشيستين دوستاقلاريندادير و اونون عاييله سي اوشاقلاري گئجه لري آتا سيز شام يئييب ياتيرلار.سايت لاردا خبر گليب چاتيب كي بو موعلليمين بوغازيندا اولان خسته ليي اغيرلاشيب و عمله نيازي وار اما بونا اهمييت ويريلمير(دئمه لي دير بو خسته ليك اونون ايلك حبسينده و دوستاق دا اولوب دور)
"بوعزيز و ديرلي اوستاديميزا تانريدان اؤزگورلوك آرزيلاييريق."
تانري دان ايگيد اوغلانلارا، خالقينا خاطير محبوس اولانلارا، جاواد بي عباسي يه - جان ساغ ليغي و اونون يولوندا اولان خالقا باشاريلار ديله ييريك.
بير دوست يوخ بير هميشه شاگيرد طرفينده ن

bu postu balatarin websitasina yolla: Balatarin  
yazir haray at 2:19 ÖS | xoy | 0 söz


Comments:


Pazartesi, Ağustos 07, 2006
ینی آرکاداشیم
وب سیته نین یازارلارینا تزلیکده بیر آرکاداش آرتیب و ((جنبش ها و قیام های مردم آذربایجان در قرن بیستم)) یازی سیدا اونا آیددی من بو آرکاداشیما ایشلرینده باشاری دیلییه رک یازیلارینین دوامین آرزولویورام. منیم قانداشیم دومان بیرلیک سون بَی اوز وب سیته ین خوش گلیب سن .......ی
bu postu balatarin websitasina yolla: Balatarin  
yazir haray at 4:05 ÖS | xoy | 0 söz


Comments:


Pazar, Ağustos 06, 2006
جنبش ها و قیام های مردم آذربایجان در قرن بیستم
جنبش ها و قیام های مردم آذربایجان در قرن بیستم

جنبش شیخ محمد خیابانی 1299 شمسی
این جنبش در 19 فروردین 1299 با صدور بیانیه آزادیخواهان تبریز به رهبری شیخ محمد خیابانی برای تشکیل منطقه خودمختار "آزادیستان" و با شعار" برقرار داشتن آسایش عمومی" و " از قوه به فعل آوردن رژیم مشروطیت" شروع و در حدود یک ماه کنترل سراسر آذربایجان به دست خیابانی افتاد و در 3 تیرماه عفو عمومی از طرف خیابانی صادر و با هجوم قزاقها به شهر تبریز به دستور مخبرالسطنه نماینده حکومت مرکزی در 22 شهریور 1299 و کشته شدن خیابانی به پایان رسید.

جنبش فرقه دموکرات آذربایجان 1324 شمسی
در 12 شهریور 1324، اعلامیه فرقه دموکرات آذربایجان با امضای 48 نفر در 12 ماده منتشر شد در این بیانیه فرقه خواستار خودمختاری خلق آذربایجان ضمن حفظ استقلال و تمامیت ارضی ایران و احیای زبان آذربایجانی و افزایش سهم نمانیدگان آذربایجان در مجلس شورای ملی و تضمین انتخابات آزاد در سراسر کشور و مبارزه با ارتجاع و فئودالها و مستبدین شد.
بعدا کنگره ملی آذربایجان که با امضای 150 هزار نفر و شرکت 700 نماینده تشکیل شده بود خود را مجلس موسسان مجلس ملی آذربایجان نامیده و هیئت ملی متشکل از 39 نفر را برای اداره امور داخلی آذربایجان، اجرای مسئول اجرای انتخابات مجلس ملی آذربایجان و مجلس شورای ملی نمودو قطعنامه ای در 29 آبان 1324 منتشر شد در این قطعنامه، کنگره بر جدایی ناپذیری خود را از ایران، حفظ برادری با تمام خلق های ایران، رد تهمت تجزیهء آذربایجان از ایران و یا الحاق آن را به کشور دیگر و وفاداری خلق آذربایجان به اصول مشروطیت و تلاش برای اجرای اصول مترقی قانون اساسی و تدریس اجباری زبان آذربایجانی در تمام مدارس تاکید کردند
در 21 آذر 1324، مجلس ملی آدربایجان آقای پیشه وری، رئیس فرقه دموکرات آذربایجان را برای ریاست دولت انتخاب و مامور تشکیل کابینه کرد. و در همان روز کابینه پیشه وری به مجلس ملی معرفی و به تصویب رسید. حکومت ملی نیز در برنامه اش موارد زیر را اعلام کرد:
"به رسمیت شناساندن خودمختاری ملی در سطح جهان، تامین دوام و قوام آن و مذاکره برای رسمیت یافتن آن با مقامات ذیصلاح، بدون اخلال در تمامیت ارضی و استقلال ایران، برپاداشتن دولت ملی در اذربایجان بر اساس بنیانهای دموکراتیک"، "رسمیت دادن به آموزش زبان ملی مان در تمام مدارس"، "مبارزه با بی سوادی"، "اصلاحات ارضی"
در 16 دیماه 1324، دولت ملی آذربایجان جزئیات مصوبه مربوط به رسمیت زبان آذربایجانی را اعلام کرد. براساس این دستور، تمام اسناد دولت، اعم از مالی و نظامی و قضایی می بایست به زبان آذربایجانی باشند. البته، اقلیتهای ملی مقیم آذربایجان مجاز به تدریس زبان ملی خود در مدارس اختصاصی بودند.
در 18 بهمن 1324، پیشه وری در یک سخنرانی در باره خدمت نظام ملی در اداره وظیفه ملی ضمن تاکید بر لزوم آمادگی نظامی نیروهای جنبش تهدید که که در صورت هجوم ارتجاع مرکزی برعلیه جنبش" مجبوریم تهران را تسخیر و یک حکومت آزاد و مردمی برپا بداریم و آزادی مردممان را از این طریق فراچنگ آوریم."
در 23 خرداد 1325، توافق نامه ای بین نمایندگان آذربایجان و دولت قوام امضاء می شود که عقب نشینی بیشتر دولت قوام در برابر جنبش فراگیر مردم آذربایجان را نشان می داد. در این بیانیه وعده استخدام فدائیان آذربایجان در ژاندارمری، و
اختصاص 75 درصد عواید اذربایجان به هزینه های محلی داده شد. و اصلاحات ارضی تا حدی به رسمیت شناخته شد ولی کنترل انجمن ایالتی آذربایجان بر زنجان و سایر مناطق به غیر از آذربایجان شرقی و غربی را به رسمیت نشناخت. در ضمن بر برابری حقوق زن و مرد و انتخابات مخفی و دموکراتیک در سراسر کشور تاکید کرد.
35 روز بعد از امضاء موافقت نامه، پیشه وری در نطقی رادیویی دست آوردهای جنبش ملی آذربایجان را در زمینه صلاحات ارضی، احترام به زبان ملی آذربایجان و حق انتخاب کارگزاران دولتی توسط مردم آذربایجان را بیان کرده و گفت: ما خلق های ایران را به انجام انقلاب دعوت نمی کنیم، بلکه، آنها را به اجرای قوانین و اصول دموکراتیک در همه جای ایران فرا میخوانیم.

سقوط جمهوری خودمختار آذربایجان

علیرغم امضاء توافق نامه بین نمایندگان سیاسی فرقه دموکرات آذربایجان و دولت قوام السلطنه، مذاکرات سران نظامی فرقه دموکرات و مقامات نظامی ارتش شاهنشاهی به بن بست رسید. مقامات نظامی ارتش شاهنشاهی و محمد رضا شاه از پذیرفتن خواسته های نظامیان فرقه دموکرات آذربایجان خودداری کردند و شاه دستور می دهد که " بلافاصله اقدامات اساسی و فوری برای نجات آذربایجان و سراسر مناطق شمال شروع و ریشه فساد برکنده شود." و همه فعالیتهای سیاسی و مسالمت آمیز برای راه حل مسئله آذربایجان کنار گذاشته شد و راه حل نظامی برای پایان دادن به حکومت خودمختار آذربایجان انتخاب گردید. در تاریخ اول آذرماه 1325، نیروهای تقویتی ارتش از تهران به پادپان قزوین، در جاده قزوین-زنجان به حرکت درآمد وبدون مقاومتی وارد زنجان شد. و در 16 آذرماه 1325، عملیات نظامی برای فتح تبریز آغاز گردید و بعد از درهم شکسته شدن مقاومت فدائیان دموکرات در جبهه قافلانکوه، در 21 آذرماه، نیروهای نظامی در شهر میانه مستقر شدند. به روایت حمید ملازاده، خبرنگار مشهور تبریزی، در روز 21 آذرماه و قبل از ورود ارتش به تبریز، سقوط دولت دموکراتها آشکار شد و "با بالا آمدن آفتاب، اغتشاش ر گوشه و کنار شهر ظاهر شد و دسته های مسلح به راه افتادند هرکجا از فرقه چی و مهاجر سراغی می گرفتند دنبالش می رفتند از دم تیغ می گذراندند، در گذرگاههای شهر اجساد بیگناهانی دیده می شدند که افراد فرصت طلب بی رحمانه آنها را قتل عام کرده بودند، تا ورود ارتش به تبریز فجایع زیادی روی داد. خانه غارت گردید. به ناموس مردم تجاوز شد و افراد زیادی دست از خانه و زندگی خود شستند و فرار کردند، رادیو تبریز مارش نظامی و سرودهای ای ایران و ای خاک تو مهد آزادگان را می نواخت. تبریز بعد از غائله آذربایجان پی آمدهای حاکمیت یکساله دموکراتها را توام با فشار پذیرا شد، در شش ماه اول، بعد از شکست دموکراتها، بگیر و ببند با شدت بیشتر آغاز گشت، محیط تبریز مملو از کینه و خشم شده بود، فرماندهان ارتش فاتح با مردم مانند دشمن مغلوب رفتار می کردند، با زدن انگ متجاسر، چپاول اموال مردم وتعدی به حقوق دیگران از نظر مامورین رژیم رسمیت پیدا کرد...


قیام مردم تبریز در 29 بهمن 1356 شمسی
در دوران بعد ار کودتای 1332، اختلاف نظر آذربایجانیها کمتر از اختلافات فکری 6 شخصیت مشهور و سیاسی آذربایجان ( مهندس مهدی بازرگان، صمد بهرنگی، محمد حنیف نژاد،اشرف دهقانی، آیت الله سید کاظم شریعتمداری، آیت الله قاضی طباطبایی) نبوده است ولی دوستداران همه این شخصیتها در آفرینش حماسه 29 بهمن 1356 تبریز در کنار هم قرار گرفتند و عامل متحد کننده هزاران تبریزی شورشگر در 29 بهمن، علیرغم افکار سیاسی متضاد، چیزی جز نفرت آذربایجانیان از سیاست های ضد ترک و سرکوبگرانه پهلوی نبود. دکتر رضا براهنی، نویسنده و شخصیت نامی آذربایجان قیام29 بهمن 1356 تبریز را جهت دهنده انقلاب ایران، عامل پیوستن انقلاب 1357 به انقلاب پیشه وری در 1324 و انقلاب مشروطه 1285 دانسته و تحمل ستم مضاعف توسط ملیتهای غیرفارس را عامل این قیام می خواند.

جنبش خلق مسلمان آذربایجان 1358 شمسی
بعد از سقوط رژیم پهلوی در 22 بهمن 1357، علیرغم تلاش روحانیون تبریز به انتقال مسالمت آمیز قدرت و مذاکرات شبانه روزی با سرلشگر بیدآبادی فرمانده پادگان تبریز، در 24 بهمن، صبر جوانان انقلابی تبریز به پایان رسیده و پادگان تبریز مورد هجوم قرار گرفته و اسلحه های بسیاری به دست مردم و هواداران فدائیان و مجاهدین خلق و سایر گروهها افتاد. مردم آذربایجان و جوانان تبریز خود را پرچمدار جنبش انقلابی در سراسر کشور می دانستند وبا سیاستهای انحصارطلبانه اطرافیان خمینی به شدت مخالفت می کردند. کردها، اعراب، ترکمنها و بلوچها خواستار به رسمیت شناخته شدن حقوق ملی خود بودند." آذربایجانیها و هواداران آیت الله شریعتمداری خواستار به رسمیت شناختن حقوق ملی یک سوم "جمعیت کشور" بوده و با تشکیل حزب خلق مسلمان برای طرح خواسته های خود پشت سر آیت الله شریعتمداری بسیج شدند. در مدت کوتاهی حزب خلق مسلمان بشدت رشد کرد و از قول رهبران حزب شایع شد که حزب خلق مسلمان 3 میلیون هوادار دارد. در ادارات و نهادهای ارتشی آذربایجان، طرفداران شریعتمداری در اکثریت بودند. با توجه به احساس قدرت هواداران شریعتمداری و حساسیت آنها به رهبری انحصاری هوادران خمینی، مقاله صادق خلخالی در روزنامه اطلاعات بر علیه آیت الله شریعتمداری، بهانه ای برای انفجار خشم خلق مسلمانیها شد. تظاهرات عظیمی در تبریز برعلیه خلخالی و در دفاع از شریعتمداری راه افتاد. جنبش خلق مسلمان با اشغال رادیو و تلویزیون تبریز در آذرماه 1358 توسط هواداران شریعتمداری به اوج خود رسید ولی در دیماه 1358 با خلع سلاح هواداران شریعتمداری سرکوب گردید. تنها عامل وحدت نیروهای مختلف جنبش، شخصیت سیاستمدارانه آیت الله شریعتمداری و مشهور بودن وی به داشتن اندیشه ملی آذربایجانی و مخالفت همه نیروها با انحصارطلبی هواداران خمینی بود. "حزب خلق مسلمان شعار نیروهای استانی میداد و منظور آن همان قانون انجمنهای ایالتی و ولایتی دوران مشروطیت بود که متاسفانه هرگز اجرا نشده بود... انگیزه ملی طرفداران شریعتمداری سالم ترین و برحق ترین انگیزه در جنبش یود. این انگیزه بطور بالقوه همچنان در آذربایجان باقی است."

اول خرداد 1385 شمسی
از 22 اردیبهشت ماه سال 1385، به دنبال درج یک کاریکاتور و متن بغایت متعفن و کثیف علیه زبان و ادبیات تورکی، دانشجویان آذربایجانی دانشگاههای آذربایجان و نیز سایر نقاط ایران عکس العملهای شدیدی از خود نشان دادند. در برابر این اهانت نفرت انگیز قرن، نخست دهها هزار دانشجو در شهرهای تبریز، اردبیل، قزوین، خوی، مرند، مراغه، بناب، اورمیه، خلخال، میانه، قیدار، زنجان، موغان شهر، تهران، توفارقان، قوچان، بیرجند، رشت، آمل، کرمان،همدان، سراسکند، سویوق بولاق، اهر... اقدام به برگزاری میتینگهای مستمر و جسورانه ای کردند. در این تجمعات اعتراض آمیز، آپارتاید فارس به شدت مورد هجوم قرار گرفت و دانشگاهیان خواستار رفع مظالم ملی علیه آذربایجان مظلوم شدند.. بدنبال این اعتراضات وسیع و اولیه روزنامه ایران توقیف شد و عوامل فارس زبان آن که به دروغ آذری زبان معرفی شده بودند راهی زندان شدند! متعاقب اعتراضات دامنه دار دانشجویان، مردم رشید آذربایجان نیز به امواج دانشگاهیان پیوستند.
نخستین قیام شهری در خوی برگزار شد.هزاران نفر در یک میتینگ بدون مجوز، در خیابانهای اصلی شهر تجمع کرده و به تظاهرات پرداختند. در پی حمله نیروهای ضد شورش جمع کثیری از مردم زخمی و مجروح شدند. اهالی خوی یک صدا خواهان نابودی سیستم آپارتاید و برابری حقوق ملی تورکها با فارسها و رسمی شدن زبان تورکی آذربایجانی بودند. در این قیام دهها نفر بازداشت و زخمی شدند. قیامیون شعار می دادند: هارای هارای من تورکم.... آذربایجان میللتی چکمز بئله ذیللتی. قیام خوی به منزله طلیعه انقلاب سراسری ملت آذربایجان بود. سپس خلخال و میانه به پا خاستند. تجمعات مسالمت آمیز مردم بدون درگیری به پایان رسید.اما اعتراضات به سرعت گسترش می یافت. شهرستان مرند آتش بجان شد. هزاران جوان مرندی اعم از زن و مرد به خیابانها ریختند. نیروهای سرکوبگر به انها حمله ور شدند. مردم ایستادند و قهرمانانه از شرف و غیرت آذربایجانی و تورکی خویش دفاع کردند.
نوبت به قیام خیره کننده و عظیم تبریز رسید. در اول خردادماه دیگ سنگی تبریز جوشید. صدها هزار نفر با سردادن شعارهای هویت طلبانه وارد خیابانهای اصلی شهر شدند. از میدان ساعت تا میدان آبرسان، جمعیت خشمگینانه علیه رژیم دیکتاتور، نظام آپارتاید و شوونیزم فارس شعار می دادند و خواستار رسمی شدن زبان تورکی ، اعاده نام آذربایجان و دیگر اسامی ملی بر اراضی تاریخی و همچنین فعالیت رسانه های گروهی به زبان مادری خود بودند. تاریخ تبریز چنین جمعیت باشکوه، رشید، مبارز، شجاع، متحد، هویت طلب، اصالت گرا و فرهنگ پروری را بخود ندیده بود. می گویند غیر از فواصل آن دو میدان یاد شده، محلات دیگر تبریز نیز شاهد اعتراضات وسیعی گردیده بود. کسانی که قیام شاه شکن 29 بهمن سال 1356 تبریز را دیده بودند قیام یک خرداد سال 1385 را عظیمترین و هویت طلبانه ترین قیام شهری خاورمیانه طی صده گذشته معرفی می کردند. جالب آنکه سرعت همبستگی مردم تبریز با قیامیون، به حدی سریع و عمیق بود که شاید بتوان گفت تبریز از نظر سرعت و قدرت شکل گیری یک قیام ملی، نخستین رتبه را در جهان دارا است. اما به رغم مسالمت آمیز بودن این قیام ، نیروهای ضد شورش، لباس شخصی ها، برخی از سپاهی ها و بسیجی های عمدتا غیر بومی ، به سوی مردم حمله ور شدند. صدها گاز اشک آور و هزاران گلوله پرتاب و شلیک شد. فرزندان غیور آذربایجان یکی بعد از دیگری بر خاک می غلطیدند. تعداد نامشخصی از اولاد فداکار آذربایجان به شرف شهادت نائل آمدند. در این تظاهرات بیش از هزار نفر بازداشت شدند.شعله های قیام تبریز تا فردای آنروز زبانه کشید. نیروهای غیر بومی ای که روز قبل از طریق هواپیما و از شهرهای کرمان، اصفهان و فارس آمده بودند قادر به اطفای هیجان آتشین قیام نشدند. در چنین شرایطی قیام می رفت تا به انقلاب تبدیل شود.
درست همزمان با تبریز شهر غیور زنجان شاهد قیام صد هزار نفری تورکهای هویت طلب بود. زنجان و تبریز شانه به شانه هم علیه آپارتاید فارس شعار می دادند. قیام اهالی زنجان رژیم آپارتاید را دچار هراس شدیدتری کرده بود.آنها می پنداشتند که تجرید زنجان از آذربایجان به معنای ایجاد تفرقه در میان ملت بزرگ آذربایجان خواهد بود. اما قیام زنجان آنچنان آگاهانه و شجاعانه بود که توانست به مثابه فانوس دومی برای انقلاب ضد آپارتاید ملت آذربایجان شناخته شود. در حالیکه عوامل رژیم می کوشیدند تا با جمع کردن نیروهای مزدور و ترتیب دادن ضد تظاهراتهای مضحک، آتش قیام شهرهای آذربایجان را خاموش کنند ملت آذربایجان همچنان به تداوم قدرتمندانه قیام ملی خود می اندیشید. اورمو(اورمیه) قد علم کرد. جمعیتی بالغ بر صدو پنجاه هزار نفر در خیابانهای شهر سرازیر شدند. شعارهای هویت طلبانه شهرهای تبریز و مرند و میانه و خلخال و خوی تکرار شد. همه علیه فاشیزم فارس به پا خاسته بودند. دفتر روزنامه ایران و صدا وسمیا به اتش کشیده شد. اهالی اورمو درگیر جنگهای خیابانی با نیروهای ضد شورش شدند. اکنون دیگر قیام به انقلاب تبدیل شده بود. شهرهای آذربایجان یکی بعد از دیگری به پا می خاستند. شهرهای سولدوز و قوشاچای نیز وارد عرصه انقلاب ضد آپارتاید ملت آذربایجان شدند. جوانان ناموس پرست سولدوز، آنچنان مقاومتی از خود نشان دادند که شهر برای ساعاتی آزاد شد و سولدوز خونین شهر آذربایجان گردید. این شهر نه چندان بزرگ، نزدیک به یک هفته در برابر نیروهای به شدت وحشی رژیم آپارتاید مبارزه کرد و شهدای کثیری را تقدیم آذربایجان نمود.
مشکین شهر نیز ناگهان برآشفت. قیام مسالمت آمیز مردم به سرعت هدف حمله ناجوانمردانه نیروهای فاشیزم قرار گرفت.این اقدام وحشیانه، خشم ملت را برانگیخت. تا چندین روز مشکین شهر نا آرام بود. بعد از خی یو، شهرهای اهر، کلیبر، سراسکند، یامچی، زنوز و ماکو نیز وارد جریان انقلاب آنتی آپارتاید ملت آذربایجان شدند. در این شهرها کوچک نیز تظاهراتهای بزرگی بر پا شد و ملت به درگیری با نیروهای اشغالگر فارس پرداختند. اکنون چشمها به اردبیل دوخته شده بود. صبح روز 6 خرداد ماه رژیم با براه اندازی یک ضد تظاهرات چند هزار نفری در شهر و پخش مکرر آن در رسانه های گروهی سراسری، سعی کرد تا انرژی انفجار احتمالی اردبیل را تخلیه کند. مردم غیرتمند اردبیل با همراهی جوانمردانی از شهرهای آستارا، نمین، خی یو، سرعین، نیار، انزلی، هشتپر، طالش و خلخال و نیز با شجاعتی کم نظیر، همچون سیلی بنیان کن وارد خیابانهای اصلی شهر شدند. قریب به صد هزار نفر در خیابانهای شهر حاضر شدند و به نبرد با ایادی سرکوبگر شوونیزم پرداختند. اتش قیام به حدی شعله ور شد که طی 24 ساعت تمام مراکز اداری، نظامی و مالی این شهر طعمه حریق شدند. در نبردهای خیابانی، دختران اردبیلی دوشادوش پسران می جنگیدند. بیش از 1500 تن بازداشت شدند که در بین انها نزدیک به 100 دختر و زن مبارز نیز وجود داشت.
روز هفتم خرداد فرا رسید. تهران آماده تجمع در برابر مجلس شورا در میدان بهارستان می شد. از صبح زود هلی کوپترهای رژیم بر فراز مناطق ترک نشین به پرواز درامده بودند. موعد تجمع در ساعت 10 صبح بود. دهها هزار نیروی ضد شورش از خیابان مخبرالدوله تا میدان بهارستان را تحت محاصره خود درآورده بودند. در زیر زمین و پارکینگ اکثر ادارجات دولتی، نیروهای یگان ویژه در آمادگی کامل مستقر شده بودند. دستگاههای پارازیت زای رژیم تمام موبایلها را از کار انداخته بود. حتی گوشی تلفنهای همگانی را به فاصله چندین کیلومتر بریده بودند. ایستگاههای متروی مجاور میدان تعطیل بود. بخش مرکزی تهران به مانند یک قلعه نظامی در آمده بود. اما به رغم همه این تمهیدات ضد ملی، هزاران تن از آذربایجانی ها به سمت میدان بهارستان سرازیر شدند. تجمع شروع شد و طنین شعارهای ضد آپارتاید ملت آذربایجان به اسمان برخاست. ناگهان نیروهای ضد شورش به مردم حمله کردند و صدها تن اعم از زن و مرد را به اسارت گرفتند. تظاهرات تهران تیتر اول خبرگزاریهای مستقل جهان شد. سرکوبهای رژیم با شدت ادامه داشت. مقامات مدعی مختومه شدن پرونده آذربایجان بودند. ناگهان تمام آذربایجان داخل انقلاب شد. در این روز اکثر شهرهای آذربایجان مجددا به خیابانها ریختند. اهالی زنجان،اردبیل، مغان شهر، گرمی، تبریز، اهر، کلیبر، ماکو، مرند... خیابانها را به تصرف خود درآوردند. رژیم از سلسله قیامهای شهرهای آذربایجان مبهوت مانده بود. مقامات محلی می کوشیدند تا با برگزاری سلسله ضد تظاهراتهای نمایشی، مانع از برگزاری قیامهای ملی شوند. اما هیچ کس اعتنایی به آنها نداشت. سولدوز همچنان شهید می داد و تبریز همچنان در آتش خشم می سوخت. قشقائیها در شیراز به تجمعات اعتراض آمیز پرداختند. آنها از پیام ضد آپارتاید انقلاب آذربایجان دفاع کردند. دهها بیانیه از سراسر جهان در تایید انقلاب آذربایجان صادر شد. تورکهای خراسان و تورکمن نیز سلسله قیامهای برادران آذربایجانی و تورک خود را موکدانه تایید کردند. اگرچه اکنون آتش انقلاب آذربایجان تا حدی فروکش کرده اما این انقلاب تبدیل به نهضت ملی و ضد آپارتاید عمیقی شده که بی تردید تا امحاء کامل آپارتاید و استیفای همه حقوق ملت تورک آذربایجان ادامه خواهد داشت
bu postu balatarin websitasina yolla: Balatarin  
yazir haray at 9:24 ÖS | xoy | 0 söz


Comments:


آذربایجان دا اینترنت سانسورو ایله موباریزه کمیته سی
اوزگورلوک یارادان تانرینین آدی ایلهایران ایسلام جمهوریتینین اینسان حاقلاری پوزونتوسو چر چه وه سینده آپاردیغی سیاست لر او جمله دن اینترنت ده فیلترینگ اویغولاماسینا قارشی دورماق و اونونلا موباریزه آپارماق یولوندا " کمیته مبارزه با سانسور اینترنت در ایران ، ایران دا اینترنت سانسورو ایله موباریزه کمیته سی " یاراندی . آدی کئچن قوروم سایه سینده ایران دا فیلترینگ پرابلئمی گوزه گلیر درجه ده آزالدی ، و بونونلا یاناشی بیز آذربایجان خالقی نین آزادلیق و اینسان حاقلاری یولوندا آپاردیغی موبارزه یه دستک وئرمک اوچون بو قوروم دان بیر قول آییریب و آدینی ایسه " آذربایجان دا اینترنت سانسورو ایله موباریزه کمیته سی " سئچدیک .اومیدیمیز وار کی بو یولدا بیزلره قوشولوب و بیرلیکده فیلترینگ ه قارشی موباریزه آپاراق .فیلتر سیندیران سیته لردن یارارلانماق ایسته ینلر کمیته نین ایمیل قروپوندا اویه اولمالیدیرلار :http://groups.yahoo.com/group/azerproxy
bu postu balatarin websitasina yolla: Balatarin  
yazir haray at 2:16 ÖS | xoy | 0 söz


Comments: