نقض حقوق ترکهاي ايران براساس آيات قرآن کريم و موازين اسلام
حسن صفري
قبل از اشاره به وضعیت حقوقی ترک های ایران و آذربایجان در ایران ٬ بهتر است به طور مختصر نظری به شمار جمعیت و محل سکونت آنها بیافکنیم. صرف نظر از اینکه ترکهای ساکن آذربایجان و ایران بومی بوده و حتی بنا بر شواهد و دلایل تاریخی و آرکئولوژیک معتبر٬ قبل از ورود اقوام هند و اروپایی و فارس به منطقه ٬ در نقاط مختلف آذربایجان و ایران فعلی حضور داشته اند٬ اما بدلیل اینکه مبحث مذکور به بررسی وضعیت نقض حقوق ترکها در ایران می باشد٬ لذا از ذکر دیلایل و شواهد مربوطه صرف نظر کرده و اصلاً فرض می کنیم که ترکها یعنی تقریباً نیمی از جمعیت ایران در دوره رضاخان و یک روز قبل از کودتای رضاخانی٬ در عرض چند ثانیه یک دفعه ترک شدند.
دیگر چی ؟ آیا بالاخره این ترکها انسان هستند یا نه ؟ آیا آنها بعنوان مخلوقات خداوند٬ بعنوان بشر از حقوق الهی و انسانی برخوردار هستند یا نه ؟
اما بايد خاطر نشان ساخت که خود نژادپرستان و استعمارگران پارسي و مزدوران آريائي پرست آنها هم، در مورد مذکور بالاخره مجبور به عتراف حقايق شده اند. سيد احمد كسروي سالها پس از طرح و تبليغ نظريه هاي دروغين خود در رابطه با گويا آذري و فارسزبان بودن ترکهاي ايران و آذربايجان در آخر احساس پشيماني و ندامت نموده و در مقاله اي تحت عنوان «الغة التركية في ايران» مجبور به اعتراف حقايق شده است: وي در آنجا به صراحت بيان مي كند، كه "اكثريت اهالي ايران ترك است، تركزبانان ايران فرزندان تركان باستانند، تركي در ايران زباني سراسريست و تركي بر فارسي برتري دارد .محمد رضا شعار هم كه خود مخالف زبان تركي در ايران بود در كتاب خود تحت عنوان " بحثي درباره زبان آذري" مي نويسد كه از 22 ميليون (آنموقع جمعيت ايران 22 ميليون بود) جمعيت ايران يقيناً بيش از نصفش تركزبان (ترک) مي باشند."
اما از زمان کودتاي رضاخاني و قبضه حاکميت توسط وي در سال 1925، در کشور روند آسيميلاسيون و هضم ترک ها و ديگر ملل و اقوام، با وحشيانه ترين و غير انساني ترين روشها شروع شد و تا حال حاضر، صرف نظر از ايجاد نظامها و جوامع مدني در جهان، تداوم مي يابد . در طول بيش از هشتاد سال ميليون ها ترک و ديگر ملل و اقوام ساکن در کشور، در نتيجه روند آسيميلاسيون و فارس سازي اشاره شده، که برخلاف اوامر الهي و موازين حقوق بشر مي باشد، زبان و فرهنگ خود را از دست داده و آسيميله شده اند . اما عليرغم آسيميلاسيون ميليونها ترک باز هم تركها در ايران اكثريت اهالي را تشكيل مي دهند.چنانکه "بر اساس اطلاعات منتشره از طرف سازمان ملل در سال 1998 جمعيت ايران 000 758 65 نفر مي باشد كه به 69 زبان صحبت مي كنند. از اينها 5/23 ميليون نفر بزبان تركي آذربايجاني، 22 ميليون نفر به فارسي، 28/4 ميليون نفر به لري، 25/3 ميليون نفر به كردي، 2 ميليون نفر به تركي تركمني، 2 ميليون نفر به تركي قشقائي، 5/1 ميليون نفر به تركي خراساني، 2/1 ميليون نفر به عربي صحبت مي كنند.بر اساس آمار منتشره مذکور از طرف سازمان ملل، آمار تركان آذربايجاني، تركمن، قشقائي، خراساني، خلج، قزاق، سنقر و ابيورد در ايران در سال1998 جمعاً 5/29 ميليون نفر بود كه امروزه به بيش از 30 ميليون نفر مي رسد ."3
بدينصورت بر اساس اسناد معتبر تاريخي، آمارهاي رسمي و حتي اعتراف هاي خود پان فارسيست ها، ايران از قديم الايام كشوري تركزبان بوده و امروزه هم ترك ها در اين كشور در حال اكثريت مي باشند . اما همانطور که اشاره نموديم، فرض کنيم ترک ها با وجود آسيميلاسيون غير انساني هشتاد ساله که باز هم اکثريت اهالي کشور را تشکيل مي دهند .بر فرض محال فکر بکنیم شمار جمعيت ترکان نه 30 ميليون بلکه اصلاً 10 ميليون مي باشد و مثلاً براساس معجزه الهي در عرض يک روز و برفرض قبل از کودتاي رضاخاني ترک گرديدند . آيا مثلاً اين 10 ميليون ترک، بشر و مخلوق خداوند نيستند که بعنوان بشر از حقوق طبيعي و انساني برخوردار باشند؟ !
با وجود بيش از هشتاد سال ظلم و ستم ملي و سياست خشن استعماري، اگر جبران خسارتي هم در کار نباشد، باز با منظره اي روبرو هستيم که موازين الهي ( که بر عدالت تأکيد مي نمايد)، منطق انساني و نيز موازين بين المللي بر رسميت زبان ترکي لااقل همراه با زبان فارسي حکم مي نمايد . اما متأسفانه با وجود درخواستهاي مکرر از طرف ملت آذربايجان، هيچ اهميتي در جهت احقاق حقوق تقريباً نيمي از مردم کشور داده نمي شود.
در اين مبحث در نظر داريم مسئله مذکور را براساس اوامر خداوند در قرآن کريم و موازين اسلام مورد بررسي قرار دهيم . همانطور که اشاره شد، بارزترين سياستي که ترکها با پليدترين و غير انساني ترين اهداف شوونيستي از طرف دولت ايران هم در دوره پهلوي و هم در حال حاضر در جمهوري اسلامي در معرض آن قرار گرفته اند، سياست آسيميلاسيون و هضم ترکها و يا بعبارت ديگر، يکسان سازي ملي به بهاي محو و نسل کشي معنوي ملتها و اقوامي مي باشد که با اراده خداوند آفريده شده اند . چنانکه خداوند در قرآن کريم در آيه 13 سوره حجرات صريحاً بر اراده خود در ايجاد اقوام و ملل اشاره کرده و مي فرمايد :
يا أَيهَا النَّاسُ إِنَّا خَلَقْنَاكُم مِّن ذَكَرٍ وَأُنثَى وَجَعَلْنَاكُمْ شُعُوباً وَقَبَائِلَ لِتَعَارَفُوا إِنَّ أَكْرَمَكُمْ عِندَ اللَّهِ أَتْقَاكُمْ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ خَبِيرٌ
همانا اي مردم ما شما را از نر و ماده آفريديم و شما را در ملل و قبيله ها قرار داديم تا يکديگر را بشناسيد . برترين شما پرهيزکارترين شماست.
بدينصورت براساس آيات قرآني وجود تنوع زباني و نژادي، نشانگر اراده و خواست خداوند مي باشد و طبيعتاً سياست آسيميلاسيون و هضم ملل که از دوره کودتاي رضاخاني شروع شده و جمهوري اسلامي ايران، قاطعانه در راستاي پايداري آن حتي خون فرزندان عدالتخواه ترک را در جاي جاي آدربايجان چون سولدوز، تبريز، مشگين شهر، اروميه و غيره به زمين ريخت و کلاً آذربايجان را به خاک و خون کشاند ، توسط رضا شاه بنيانگذاري گرديده است. چنانکه بتوانيم مبارزه و مخالفت با اراده و خواست خداوند با اجراي اينچنين سياست استعماري و غير انسان را در دوره رضا شاه که آنرا طاغوت مي ناميم، توجيه نمائيم، در حال حاضر خصوصاً در قرن بيست و يکم امکان توجيه اين اين مسئله که خلاف اراده خداوند و غير انساني مي باشد، براي دولتي مثل جمهوري اسلامي و رهبران ایران که اسلاميت را رکن اصلي حکومتي قرار داده ايم، وجود ندارد .طبيعتاً با اين کارنامه، خواه ناخواه منطق بر مخالفت و مبارزه جمهوري اسلامي ايران با اراده خداوند گواهي مي دهد . متأسفانه و يا خوشبختانه حتي در هيچ يک از کشورهائي که بقول خودمان غير مسلمان و کافر شمرده مي شوند به موردي که بدينصورت آشکارا مخالفت با اراده خداوند باشد، برنمي خوريم .
متأسفانه کراهت مسئله به اين هم ختم نمي شود و سياست آسيميلاسيون در هرکجا که اجرا گردد با اهداف استعماري يکسان سازي زباني و فرهنگي، محو زبانها و فرهنگها را همراه دارد . اما خداوند در قرآن کريم آشکارا و بطور صريح در آيه 22 سوره روم تنوع و گوناگوني زباني و غيره را از نشانه هاي خود مي شمارد و مي فرمايد :
وَمِنْ آياتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلَافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَأَلْوَانِكُمْ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآياتٍ لِّلْعَالِمِينَو از نشانه هاي او آفرينش آسمانها و زمين و گونه گوني زبانها و رنگهاي شماست
در اينجا هم اين سؤال مطرح مي گردد، آيا در حاليکه حتي کشورهايي بقول خودمان غير اسلامي و کافر اگر در جهت حفظ و پايداري آن مواردي که خداوند صريحاً در قرآن کريم نشانه خود معرفي کرده، قوانيني را تصويب و به اجرا مي گذارند، مي توان اقدامات غير اسلامي، غير انساني و استعمارگرانه کشورمان در جهت محو نشانه هاي خداوند را که بقول خودمان حافظ اسلام و قوانين الهي مي باشد، توجيه کرد؟!! ديگر من حرفي ندارم. چونکه چيزي که عيان است چه حاجت به بيان است . البته اين در حاليست که در سازمان يونسکو طرحي بنام لينگواپاکس موجود مي باشد و هدف اين طرح حمايت از زبانهاي زنده دنيا بويژه آسيب پذيرترين آنهاست. کلاً در جوامع بين المللي جهت حفظ و پايداري زبانها خصوصاً زبانهائي که در معرض نابودي قرار دارند برنامه هائي در حال انجام مي باشد و بنا به گفته فيليکس مارتي رئيس کميته بين المللي لينگواپاکس صلح جهاني"زبانها از گرانبهاترين گنجينه هاي بشريت اند."
مسئله سوم در اين موضوع که بيشتر جنبه غير انساني و ضد بشري دارد و متأسفانه و يا خوشبختانه خصوصاً در قرن 21 بغير از کشور ما جمهوري اسلامي ايران در هيچ جاي دنيا بچشم نمي خورد، اقداماتيست که ابعاد مختلف تبعيض چون تبعيض نژادي، تبعيض زباني، تبعيض اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و غيره را در بر مي گيرد .از جمله اين تبعيضات بطور خلاصه مي توان به عدم رسميت و عدم تدريس زبان اکثريت مردم کشور يعني زبان ترکي در ايران، تحقير ترکها، تعلق امکانات و ثروتهاي عمومي کشور که نصف آن از آن ترکهاست به تبليغ و گسترش زبان فارسي و فرهنگ فارسها به بهاي محوو نسل کشي معنوي ترکها، انکار هستي ترکها، تحريف تاريخ آنها جهت تصاحب ثروتها، هستي مادي و معنوي آنها و به عبارت ديگر تلاش در جهت فارس سازي و محو معنوي ترک ها که نوعي نسل کشي محسوب مي گردد، تغيير اسامي مناطق، شهرها، روستاها، رودخانه ها، کوه ها و حتي محلات و غيره، ممنوعيت نامگذاري مناطق ترکها بزبان ترکي ، ممنوعيت استفاده زبان ترکي در نامگذاري فرزندان ترک و ممنوعيت استفاده زبان ترکي در ادارات، مؤسسات و ديگر امورات مربوطه و ده ها مورد ديگر .همه اين موارد علاوه از ارتکاب ظلم و ستم ملي و بي عدالتي، ابعاد مختلف تبعيض و نهايتاً تبعيض نژادي را شامل مي گردد. حال آنکه خداوند در قرآن کريم بدفعات تبعيض نژادي و برتري براساس نژاد و زبان را رد کرده است .چنانکه در سوره حجرات آيه 13 (در بالا ذکر شد 4) و ديگر سوره ها از جمله آيات 8-7 سوره انبياء و غيره آشکارا بر عدم برتري انسانها بجهت زبان و نژاد و رنگ تأکيد مي نمايد .همچنين پيغمبر اکرم(ص) در حجة الوداع فرمود :" ايهاالناس ان ربکم واحداً و ان اباکم واحد، کلکم من آدم و آدم من تراب، لافضل لعربي علي عجمي بالتقوي"يعني اي مردم خداي همه يکي، پدر همه يکي است، همه فرزند آدم هستيم، آدم هم از خاک بوجود آمده، پس همه از خاک بوجود آمده ايم، ملاک شرافت جز تقوا چيزي نيست، عربها خيال نکنند که نژاد عرب بر عجم برتري دارد . هيچ نژادي بر هيچ نژادي فضيلت ندارد. برتري فقط و فقط به تقوا و درستي است .باز پيامبر اکرم (ص) در اين خصوص فرموده است : "الناس کاسنان المشط سواء" يعني مردم همچون دانه هاي شانه با يکديگر برابرند .
در عين حال اجراي سياست تحقير ازکليه رسانه هاي گروهي و ارگانهاي رسمي دولت ايران برعليه ترکها، علاوه از جنبه غير انساني بودن، مغايرت و تضاد اقدامات مذکور با موازين حقوق بشر و حتي عرف وعادت و بلاخص با اوامر خداوند مي باشد. چنانکه خداوند در قرآن کريم در آيه 11 سوره حجرات در خصوص منع آن مي فرمايد :"يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا يسْخَرْ قَومٌ مِّن قَوْمٍ عَسَى أَن يكُونُوا خَيراً مِّنْهُمْ وَلَا نِسَاء مِّن نِّسَاء عَسَى أَن يكُنَّ خَيراً مِّنْهُنَّ وَلَا تَلْمِزُوا أَنفُسَكُمْ وَلَا تَنَابَزُوا بِالْأَلْقَابِ بِئْسَ الاِسْمُ الْفُسُوقُ بَعْدَ الْإِيمَانِ وَمَن لَّمْ يتُبْ فَأُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ "
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! نبايد گروهى از مردان شما گروه ديگر را مسخره كنند، شايد آنها از اينها بهتر باشند ; و نه زنانى زنان ديگر را، شايد آنان بهتر از اينان باشند; و يكديگر را مورد طعن و عيبجويى قرار ندهيد و با القاب زشت و ناپسند يكديگر را ياد نكنيد، بسيار بد است كه بر كسى پس از ايمان نام كفرآميز بگذاريد ; و آنها كه توبه نكنند، ظالم و ستمگرند
بله گرچه اشاره به اين مسئله دردآور است اما متأسفانه بايد اعتراف کرد که اين سياست غير انساني توسط ارگانهاي رسمي کشوري به اجرا در مي آيد که سيستم و نظام آن جمهوري "اسلامي" ناميده مي شود .
يکي ديگر از جنبه هاي ماهيت مسئله جنبه بي عدالتي آن مي باشد که به بيان ساده و بطور خلاصه مي توان گفت که شامل مجموعه اقدامات غير انساني و ظلم و ستم به ملت آذربايجان و کلاً ترکهاي ايران، محروم نمودن آنها از ابتدائي ترين حقوق انساني و طبيعي و هر گونه اقدامات نژادپرستانه برعليه ترکها در ايران را شامل مي گردد که در نهايت هدف تصاحب هستي مادي و معنوي ترکها توسط فارسها و يا قرباني هستي مادي و معنوي ملت ترک بنفع ملت فارس را دنبال مي کند.اما علاوه از جنبه هاي مختلف مسئله که ذکر شد، جنبه بي عدالتي مسئله هم کلاً برخلاف قوانين و اوامر الهي مي باشد . بطوريکه خداوند صريحاً در جاي- جاي قرآن کريم به عدالت دعوت و از بي عدالتي نهي کرده و حتي در آيه 25 سوره حديد مي فرمايد:
"لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَينَاتِ وَأَنزَلْنَا مَعَهُمُ الْكِتَابَ وَالْمِيزَانَ لِيقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَأَنزَلْنَا الْحَدِيدَ فِيهِ بَأْسٌ شَدِيدٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَلِيعْلَمَ اللَّهُ مَن ينصُرُهُ وَرُسُلَهُ بِالْغَيبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِي عَزِيزٌ "
ما پيامبران را با دلايل روشن فرستاديم و همراه کتاب و مقياس و وسيله اندازه گيري فرستاديم تا مردم بر ميزان عدالت عمل کنند. آهن فرستاديم که فلزي محکم و با صلابت است و منافعي براي حيات بشر در بردارد . علت ديگر فرستادن پيغمبران اين است که آمدن آنها وسيله امتحاني باشد و معلوم و روشن شود که چه کسي به ياري حق و اهل حق مي شتابد و چه کسي نمي شتابد. خداوند نيرومند و غالب است.
همانطور که از اين آيه شريف صريحاً تفهيم مي گردد خداوند هدف کلي اديان آسماني را هم برقراري موازين عدالت ذکر مي نمايد. حال اينکه در کشوري اسلامي وجود کمال بي عدالتي نسبت به ترکها غير قابل توجيه بوده و دوباره مخالفت با خواست و اراده خداوند از طرف نظام اسلامي محسوب مي گردد.
در آيه ديگر خداوند متعال صريحاً به انجام و رعايت عدل امر مي کند . بطوريکه در قرآن کريم در آيه 90 سوره نحل مي فرمايد:"إِنَّ اللّهَ يأْمُرُ بِالْعَدْلِ وَالإِحْسَانِ وَإِيتَاء ذِي الْقُرْبَى وَينْهَى عَنِ الْفَحْشَاء وَالْمُنكَرِ وَالْبَغْي يعِظُكُمْ لَعَلَّكُمْ تَذَكَّرُونَ "خداوند امر مي کند به عدالت و نيکي و کمک و صله ارحام و نهي مي کند از کارهاي زشت و بد و ظلم. خداوند پند مي دهد تا شما متذکر بشويد.
همچنين خداوند در آيه 29 سوره اعراف بر امرش مبني بر اجراي عدالت و رعايت به آن تأکيد کرده و مي فرمايد :"قُلْ أَمَرَ رَبِّي بِالْقِسْطِ وَأَقِيمُواْ وُجُوهَكُمْ عِندَ كُلِّ مَسْجِدٍ وَادْعُوهُ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ كَمَا بَدَأَكُمْ تَعُودُونَ"بگو: «پروردگارم امر به عدالت كرده است و توجه خويش را در هر مسجد و به هنگام عبادت به سوى او كنيد ! و او را بخوانيد، در حالى كه دين خود را براى او خالص گردانيد! و بدانيد همان گونه كه در آغاز شما را آفريد - بار ديگر در رستاخيز- بازميگرديد
باز خداوند در آيه 58 سوره نساء هم صريحاً دعوت به عدالت نموده و مي فرمايد:" إِنَّ اللّهَ يأْمُرُكُمْ أَن تُؤدُّواْ الأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُم بَينَ النَّاسِ أَن تَحْكُمُواْ بِالْعَدْلِ إِنَّ اللّهَ نِعِمَّا يعِظُكُم بِهِ إِنَّ اللّهَ كَانَ سَمِيعاً بَصِيراً "خداوند به شما فرمان مىدهد كه امانتها را به صاحبانش بدهيد! و هنگامى كه ميان مردم داورى مىكنيد، به عدالت داورى كنيد ! خداوند، اندرزهاى خوبى به شما مىدهد! خداوند، شنوا و بيناست .
خداوند متعال حتي به عدل و عدالت آنقدر اهميت مي دهد که ايمان آوردگان را کاملاً قيام به عدالت دعوت نموده و در آيه 135 سوره نساء مي فرمايد : "يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاء لِلّهِ وَلَوْ عَلَى أَنفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَينِ وَالأَقْرَبِينَ إِن يكُنْ غَنِياً أَوْ فَقَيراً فَاللّهُ أَوْلَى بِهِمَا فَلاَ تَتَّبِعُواْ الْهَوَى أَن تَعْدِلُواْ وَإِن تَلْوُواْ أَوْ تُعْرِضُواْ فَإِنَّ اللّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرا ً " اى كسانى كه ايمان آوردهايد! كاملا قيام به عدالت كنيد ! براى خدا شهادت دهيد، اگر چه (اين گواهى) به زيان خود شما، يا پدر و مادر و نزديكان شما بوده باشد ! - چرا كه- اگر آنها غنى يا فقير باشند، خداوند سزاوارتر است كه از آنان حمايت كند .بنابراين، از هوى و هوس پيروى نكنيد; كه از حق، منحرف خواهيد شد ! و اگر حق را تحريف كنيد، و يا از اظهار آن، اعراض نماييد، خداوند به آنچه انجام ميدهيد، آگاه است.
همانطور که ملاحظه مي فرمائيد خداوند صريحاً در اين آيه ايمان آورندگان را کاملاً قيام به عدالت دعوت مي کند هرچند که به زيان خود، پدر و مادر و نزديکانشان که حتي فقير باشند تمام شود و تذکر مي دهد که از هوا و هوس پيروي نکنيد که از حق منحرف خواهيد شد .در اين آيه خداوند از هوا و هوسي نهي مي کند که در جهت رفع فقر و احتياج مي تواند اتفاق افتد. البته شايد با منطق برخيها بتوان مسئله رفع فقر و زيان و احتياج با ناديده گرفتن عدالت را توجيه نمود، اما خداوند از آن هم نهي مي کند.در حاليکه هوا و هوس در خصوص مسئله بي عدالتي همه جانبه نسبت به 30 ميليون ترک آذربايجاني در ايران با هدف محو و نسل کشي معنوي آنها جهت تصاحب هستي مادي و معنوي و ثروتهاي آنها مي باشد و ديگر نمي توان در اين مورد از آن نوع هوا و هوس صحبت کرد .چونکه آن هوا و هوس که خداوند آنرا حتي نهي نموده در جهت رفع فقر مي توانست رخ بدهد و با هوا و هوسي که در مورد ترکان آذربايجان در جمهوري اسلامي ايران مرتکب مي شوند زمين تا آسمان فرق دارد و اين هوا و هوس يک اقدام ضد الهي و ضد انساني مي باشد .
باز خداوند متعال در آيه 8 سوره مائده قرآن کريم مي فرمايد: "يا أَيهَا الَّذِينَ آمَنُواْ كُونُواْ قَوَّامِينَ لِلّهِ شُهَدَاء بِالْقِسْطِ وَلاَ يجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَى أَلاَّ تَعْدِلُواْ اعْدِلُواْ هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى وَاتَّقُواْ اللّهَ إِنَّ اللّهَ خَبِيرٌ بِمَا تَعْمَلُونَ "
اى كسانى كه ايمان آوردهايد! همواره براى خدا قيام كنيد، و از روى عدالت، گواهى دهيد ! دشمنى با جمعيتى، شما را به گناه و ترك عدالت نكشاند! عدالت كنيد، كه به پرهيزگارى نزديكتر است ! و از – معصيت- خدا بپرهيزيد، كه از آنچه انجام ميدهيد، با خبر است.در اين آيه هم خداوند حتي بر عدم ترک عدالت نسبت به جمعيتي که با دشمني موجود مي باشد تأکيد مي نمايد.در اينصورت ترک عدالت و انجام اشد بي عدالتي نسبت به نيمي از مردم کشور (ترکها) که نيمي از تمامي ثروتهاي مادي و معنوي آن مي بايستي مخصوص به آنها باشد چگونه مي تواند توجيه گردد؟
همچنين خداوند در سوره رحمان در آيه هاي 7، 8 و 9 نيز مي فرمايد: " وَالسَّمَاء رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ {7} أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ {8} وَأَقِيمُوا الْوَزْنَ بِالْقِسْطِ وَلَا تُخْسِرُوا الْمِيزَانَ" خداي رحمان آسمان را برافراشت و ميزان را قرار داد. تا در ميزان طغيان نكنيد. بر پايه عدالت وزن كنيد و در وزن كم نگذاريد.
در آيه هاي 181 و 182 سوره اعراف هم مي فرمايد : "وَمِمَّنْ خَلَقْنَا أُمَّةٌ يهْدُونَ بِالْحَقِّ وَبِهِ يعْدِلُونَ {181} وَالَّذِينَ كَذَّبُواْ بِآياتِنَا سَنَسْتَدْرِجُهُم مِّنْ حَيثُ لاَ يعْلَمُونَ "و از آنها كه آفريديم، گروهى بحق هدايت مىكنند، و بحق اجراى عدالت مىنمايند. و آنها كه آيات ما را تكذيب كردند، به تدريج از جائى كه نمىدانند، گرفتار مجازاتشان خواهيم كرد .
خداوند متعال در عين حال در آيه هاي 21 و 22 سوره آل عمران مي فرمايد : "إِنَّ الَّذِينَ يكْفُرُونَ بِآياتِ اللّهِ وَيقْتُلُونَ النَّبِيينَ بِغَيرِ حَقٍّ وَيقْتُلُونَ الِّذِينَ يأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُم بِعَذَابٍ أَلِيمٍ {21} أُولَـئِكَ الَّذِينَ حَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فِي الدُّنْيا وَالآخِرَةِ وَمَا لَهُم مِّن نَّاصِرِينَ"
كسانى كه نسبت به آيات خدا كفر مىورزند و پيامبران را بناحق مىكشند، و - نيز- مردمى را كه امر به عدالت مىكنند به قتل مىرسانند،و به كيفر دردناك - الهى- بشارت ده ! آنها كسانى هستند كه اعمال - نيكشان، به خاطر اين گناهان بزرگ - در دنيا و آخرت تباه شده، و ياور و مددكار- و شفاعت كنندهاى - ندارند .
همانطور که از فرمايشات خداوند در آيات سه سوره اخير و آيه هاي قبلي آشکارا و بصورت صريح استنباط مي گردد. خداوند ضمن بيان اينکه ميزان را آفريد تا به عدالت داوري نمايند . حتي علت و هدف از فرستادن پيامبران و اديان آسماني را در اجرا و قيام به عدالت بيان نموده و در سوره اخير ضمن بيان جزاي کسي که پيامبران و عامران عدالت را به قتل مي رسانند به کيفر دردناک الهي بشارت داده است . در واقع بدينصورت حتي مقام و منزلت آمران و دعوت کنندگان به اجراي عدالت را با مقام پيامبران يکي دانسته است. با دقت به آيات فوق و تطبيق و مقايسه بي طرفانه آنها در قيام عمومي خرداد ماه امسال ملت آذربايجان، مي توان به اين نتيجه رسيد که، ملت عدالتخواه آذربايجان در جهت احقاق حقوق الهي و انساني ترکهاي ايران و آذربايجان و در نهايت در جهت امر به عدالت و جهت قيام به عدالت دست به اعتراضاتي زدند ولي از طرف کساني که خواهان تداوم اجراي بي عدالتي و و استعمار در راستاي برتري طلبي فارسي و نيز تداوم ظلم و ستم ملي بر ترکها بودند بطرز فجيعي بشهادت رسانده شدند .اما خداوند تمامي کسان حقيقي و حقوقي که عدالت خواهان را کشته، زخمي، دستگير، شکنجه و زنداني مي کردند به جزاي دردناک بشارت داده است.علاوه از قرآن و اوامر الهي، در فرمايشات پيامبر و امامان هم در رابطه با لزوم اجراي عدل و عدالت مطالب زيادي موجود مي باشد.پيامبر اسلام مي فرمايد :"الملک يبقي معي الکفر و لايبقي مع الظلم"يعني اگر يک جامعه عادل و متعادل باشد قابل بقا هست هرچند مردمش کافر باشند .اگر ظلم و تفاوتها و بلنديها و ناهمواريها در جامعهاي پيدا شد آن جامعه باقي نمي ماند هرچند مردمش برحسب عقيده مسلمان باشند . تصادفي نيست که ما امروز شاهد هستيم که مثل و مانند همان اعتراضاتي که در آذربايجان، خوزستان، بلوچستان، کردستان و ديگر مناطق ايران برگزار مي گردد، در کشورهايي مثل سوئيس که داراي چند زبان رسميست، کانادا داراي دو زبان رسميست برگزار نمي گردد و حتي افغانستان عقب مانده و بي صاحب هم بعلت رسميت چند زبان از چنان وفاق ملي و وحدت ملي برخوردار مي باشد که در ايران بعلت بي عدالتي از آن وفاق و وحدت سخني هم نمي توان بميان آورد . جالب است که در کشورهاي مذکور و نيز ديگر کشورهائي از اين قبيل، از مسائل امنيتي که در ايران بجهت تبيعض نژادي، زباني، اقتصادي و سياسي و نيز بجهت وجود بي عدالتي در جنبه هاي مختلف براي ملل و اقوام غير فارس، موجود نمي باشد .در حاليکه هزاران سال ترکها بر ايران حکومت نموده اند و بيش از ملل ديگر خصوصاً فارسها صاحب اين ديار و اين کشور مي باشند .راستي در طول چند هزار سال پيش، زماني که ترکها به بهاي خون ميليونها فرزندان خود اين کشور را تأسيس و حفظ نمودند، اين نژادپرستان فارس کجا بودند؟؟؟حالا جهت توجيه اقدامات نژادپرستانه، غير انساني و استعمارگرانه خود به ترکها که دوباره جهت حفظ اين مملکت در راستاي حق و عدالت دست به مبارزه زده اند، مارک تجزيه طلبي زده مي شود .در حاليکه واقعاً مردم از اين بي عدالتي ها ناراضي مي باشند و اين بي عدالتي و ظلم و ستم را خصوصاً از دولتي که بر پايه اعتقاد به اسلام تأسيس يافته نمي توان با وجود اينقدر نقض اوامر و احکام الهي تحمل کرد .بدون رعايت عدالت و احقاق حقوق ملت آذربايجان و کلاً تمامي ترکهاي ايران، اين آتش زير خاکستر هيچ وقت خاموش نشده بلکه هر روز بيش از پيش شعله ورتر خواهد شد و نهايت ... چنانکه حضرت علي (ع) مي فرمايد: "ان في العدل سعة و من ضاق عليه فالجور عليه اضيق"عدالت بيش از هر چيز ديگر گنجايش دارد که همه را راضي کند . يگانه ظرفيت وسيعي که مي تواند همه را در خود جمع کند و زمينه عموم گردد عدالت است.پيامبر اسلام حضرت محمد (ص) هم در اينزمينه مي فرمايد:" استووا تستوقلوبکم" يعني معتدل و همسطح باشيد و ميان شما ناهمواريها و تبعيضها وجود نداشته باشد تا دلهاي شما به هم نزديک بشود و در يک سطح قرار بگيريد .يعني اگر در کارها و موهبتها و نعمتهاي خدا بين شما شکاف و فاصله افتد بين دلهاي شما هم قهراً فاصله مي افتد.البته نبايد از ياد برد که " يك نفر مسلمان، از بديهيات اوليه انديشههاي اسلامي اجتماعي اش، اين بوده كه امام و پيشوا و زعيم بايد عادل باشد، قاضي بايد عادل باشد، شاهد محكمه بايد عادل باشد، شاهد طلاق يا رجوع بايد عادل باشد، و از نظر يك مسلمان شيعي، امام جمعه و جماعت نيز بايد عادل باشد .هر مسلمان همواره در برابر پستهايي كه يك مقام عادل بايد اشتغال كند احساس مسؤوليت ميكرده است. اين جمله رسول اكرم زبانزد خاص و عام بود: «افضل الجهاد كلمة عدل عند امام جائر »"
در مسئله اعتراضات و قيام عمومي خرداد ماه آذربايجان هم دقيقاً اين مسئله حائز اهميت بوده است.بطوريکه در مقابل تبعيضات و بي عدالتي هاي همه جانبه که متأسفانه حتي از طرف مقامات کشوري و مجريان قوانين اسلامي (؟؟؟)در کشور اعمال مي گردد ( با سند و دلايل معتبر منتشر شده از طرف خود دولت در بخشهاي ديگر اشاره خواهد شد) چاره اي جز قيام وجود نداشت و ندارد .چنانکه حضرت علي (ع) ازحضرت رسول (ص) نقل مي کند:فاني سمعت رسول الله (ص) يقول في غير موطن "لن تقدس امه لايخذ للضعيف فيها حقه من القوي غير متتعتع " از پيامبر بدفعات شنيدم که مي گفت ملتي که حق فرودستان از فرادستان نگيرد هرگز رستگار نمي شود.طبيعتاً در مقابل اينهمه اقدامات ضد الهي و ضد انساني براي هر انسان آزاده و مسلمان واقعي راهي جز قيام و اعتراض وجود ندارد و همانطور که از آيات و روايات پيامبر و امامان ملاحظه مي گردد اسلام هم در اين شرايط به قيام و اعتراض فرا مي خواند .چنانکه "درباره تصلب علي ( ع) در امر عدالت، که از نظر و تعبيري بايد گفت عدالت و از نظر و تعبير بايد گفت حقوق بشر، همين بس که فلسفه پذيرفتن خلافت را بعد از عثمان، بهم خوردن عدالت اجتماعي و منقسم شدن مردم بدو طبقه سير و سير و گرسنه و گرسنه ذکر مي کند و مي فرمايد :<لولا حضورالحاضر، و قيام الحجة بوجود الناصر، وما اخذالله علي العلماء ان لايقاروا علي کظة ظالم و لاسغب مظلوم، لألقيت حبلها علي غاربها، ولسقيت آخرها بکأس أولها >
اگر نبود که عده اي بعنوان يار و ياور به در خانه ام آمدند و برمن اتمام حجت شد، ديگر اينکه خداوند از دانايان و روشن ضميران عهد و پيمان گرفته که هر وقت اوضاعي پيش آيد که گروهي آن قدر اموال و ثروتها و موهبتهاي الهي را به خودشان
اختصاص بدهند و آن قدر بخورند که از پرخوري بيمار شوند و عده اي آنقدر حقوقشان پايمال بشود که مايه سد جوعي هم نداشته باشند، در همچو اوضاع و احوال، اين دانايان و روشن ضميران نمي توانند بنشينند و تماشاچي و حداکثر متأسف باشند.
اگر همچو وظيفه اي در حال حاضر احساس نمي کردم کنار مي رفتم و افسار خلافت را در دست نمي گرفتم و مانند روز اول پهلو تهي مي کردم ."
اما سخن آخر اينکه عدل يکي از اصول دين و يا بعبارت ديگر اصول مذهب ما شيعيان مي باشد.چنانکه به گفته شهيد مطهري "اصول دين را 5 چيز مي شماريم: توحيد، عدل، نبوت، امامت، معاد .عدل و امامت اختصاصاً در شيعه از اصول دين شمرده شده و گاهي ايندو را اصل مذهب مي نامند که البته مقصود اينست که از نظر اسلام شناسي اين مذهب و از ديد پيشوايان اين مذهب، عدل و امامت هم از اصول اسلام است .پس معلوم مي شود از نظر مذهب و طريقه ما اصل عدل بسيار مهم است و در رديف مسائلي از قبيل مسائل اخلاقي نيست."طبيعتاً تخطي از اصول اسلام و دهها مورد نقض، مخالفت و حتي مبارزه بي امان با اوامر و نشانه هاي خداوند متأسفانه مسلمان بودن ما و هر مسئول اجرائي در کشورمان را بشدت زير سؤال مي برد . تازه براساس اصل اول قانون اساسي کشورمان "حکومت ايران جمهوري اسلامي است که ملت ايران، بر اساس اعتقاد ديرينهاش به حکومت حق و عدل قرآن، ..."و
back home