Cumartesi, Eylül 29, 2007
هشدارهای تشکیلات مقاومت ملی آذربایجان
هشدارهای تشکیلات مقاومت ملی آذربایجان
در خصوص وروئ به فاز مقاومت مسلحانه
ملت شریف آذربایجانفعالین حرکت ملی آذربایجان
بیانیه اعلام موجودیت حزب گونئی آذربایجان میلی پارتیسی (AMP-G) مندرج در سایت وزین ” آزاد تبریز” موجبات مسرت و خوشحالی ما را از باب بسط فعالیت های حزبی و تشکیلاتی در داخل حرکت ملی آذربایجان فراهم آورد. اما از آنجائیکه معتقدیم در شرایط فعلی برخی مواضع و دیدگاه های اعلام شده از سوی تشکیلات AMP-G مغایر با مصالح و منافع ملی آذربایجان می باشد به عنوان تشکیلات فعال در داخل مرزهای آذربایجان بر خود واجب دانستیم که ضمن هشدار، صراحتا به نقد مواضع AMP-G خصوصا در بحث شیوه های مسلحانه بپردازیم.
ملت آذربایجان با سابقه درخشان انقلابی و روشنکرانه خود نمونه بارز استقامت و پایمردی در مقابل یاغیان و دشمنان است. حرکت های مردمی انقلاب مشروطیت به رهبری ستار خان سردار کبیر ملت آذربایجان، تشکیل دولت ملی به رهبری رسول زاده در باکو، قیام ملی و تشکیل حکومت ملی به رهبری شهید سید جعفر پیشه وری نمودار واقعی این ادعا هاست. این واقعیت انکار ناپذیری است که هر ملتی برای حفظ منافع ملی و اراضی خود باید بازوی قدرتمندی داشته باشد و هیچ دگرگونی ممکن نخواهد بود مگر این که ملتی به پا خیزد. اما مطئمنا حرکت های نسنجیده و غیر اصولی در هر جنبشی که با عدم درک کامل از شرایط مکانی و زمانی انجام می پزیرد پیام آور شکست و انحطاط برای آن جنبش خواهد بود.
ما هم باور داریم که، آذربایجان از بدو پیدایش تمدن بشری مهد آزادی طلبی و استقلال طلبی بوده است و هشتاد سال است که سرزمین و ملیت ما تحت سطیره قرار گرفته و استقلال واقعی ما از بین رفته و خاک های آذربایجان تکه تکه شده است. ما هم قبول داریم که آذربایجان جنوبی و خاورمیانه شرایط حساس خود را سپری می کند و اگر ملت و فعالین آذربایجان هوشیارانه عمل نکنند بدون شک بازنده بازی خواهند شد. اما هیچ وقت باور نداریم که در شرایط شکننده فعلی ملت آذربایجان و فعالین حرکت ملی خواهیم توانست با وارد شدن به فاز نظامی سعادت ملی را برای ملت آذربایجان به ارمغان آوریم. اگر شما فکر می کنید که برخی شیوه ها از سوی به گفته شما اشخاص و تشکیلات های غیر مسئول ممنوع شده بود و شما این ممنوعیت را خواهید شکست باید رک و بی پرده بگویم که شما ماشه نابودی حرکت ملی در داخل مرزهای آذربایجان را می کشید. اگر شما فکر می کنید که آنچه را که شما اندیشه اید به فکر دیگران نرسیده است، کاملا در اشتباه هستید. واقعیت جامعه فعلی آذربایجان چیز دیگری را تعریف می کند که فعلا به دلیل جلو گیری از سئو استفاده شونیسم فارس، مصلحت بحث اش در این گفتار نیست، ولی اگر لازم دیده شود به ناچار با فاکت های علمی منتشر خواهد شد.
چه کسی امروز نمی داند که دست هایی در کار است که جنبش ملی روبه رشد و بالنده آذربایجان را در قربانگاه مثله نمایند. باور کنیم دشمنان قسم خورده آذربایجان از همه کس بهتر می دانند که نقاط ضعف و قدرت حرکت ملی در کجا و در چیست و آنقدر هم بد شان نمی آید که از طرف فعالین حرکت ملی گلوله ای چکانده شود. شونیسم فارس با چهره کریه و منحوس خود سعی در کشاندن پای حرکت ملی آذربایجان به شیوه های مسلحانه دارد تا از آن طریق تسویه حساب نهایی را با فعالین حرکت ملی بکند.
آیا تئوریسین ها مشی منسوخ شده مسلحانه در حرکت ملی آذربایجان دقتی در شرایط و داده های مذهبی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و… آذربایجان (را تحليل) کرده اند. آیا تحلیل های بدست آمده از اوضاع و موقعیت های کردستان ، بلوچستان، الاهواز با اوضاع آذربایجان یکسان است. آیا جامعه شهری و روستایی آذربایجان آماده قبول وارد شدن به فاز مسلحانه می باشد؟ مبارزه مسلحانه بر روی کدام بستر طبقاتی و اجتماعی پایه ریزی می شود؟ این ها و ده ها سوال دیگری که بنا به مصلحت حرکت ملی مطرح نمی شود تئوری وارد شدن به فاز نظامی را مردود و محکوم می کند. پس چرا اینچنین تیشه دشمن به دست بر ریشه حرکت ملی می زنید. متعجبیم از این همه بی مبالاتی.
آذربایجان میلی دیره نیش تشکیلاتی (تشکیلات مقاومت ملی-AMDT) با احساس مسئولیت تاریخی در این مقطع حساس همه کسانی را که با عدم تحلیل دقیق شرایط مذهبی،سیاسی، اجتماعی و اقتصادی فعلی ملت آذربایجان، عجولانه و نسنجیده حرکت ملی را به شیوه های غیر معقول رهنمون می شوند هشدار داده و از عواقب خطر ناک آن ابراز نگرانی می کند.
آذربایجان میلی دیره نیش تشکیلاتی ( تشکیلات مقاومت ملی-AMDT)
کمیته سیاسی۰۲/۰۷/۱۳۸۶
bu postu balatarin websitasina yolla:
yazir haray at 11:44 ÖS
|
xoy |
Salı, Eylül 25, 2007
سخنرانی کامل احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا
bu postu balatarin websitasina yolla:
yazir haray at 10:50 ÖÖ
|
xoy |
Pazar, Eylül 23, 2007
"سو" دئییبدیر منه اولده آنام، "آب" کی یوخ !
ننگ اولسون سنه فاشیست
"سو" دئییبدیر منه اولده،آنام "آب" کی،یوخ!
"یوخو"اویرتدی اوشاقلیقدامنه،"خواب" کی،یوخ
ایلک دفعه کی،"چورک"وئردی منه "نان" دئمه دی
ازلیندن منه "دوزدانه"، "نمکدان" دئمه دی
انام ،"اختر" دئمه یبدیرمنه،"اولدوز "دئییب او
سو دوناندا،دئمه ییب "یخ"دی بالا،"بوز"دئییب او
"قار" دئییب ،"برف" دئمه ییب،"دست" دئمه ییب"ال"دئییب او
منه هئچواخت "بیا" سویله مه ییب،"گل"دئییب او
یاخشی خاطیرلاییرام،یاز گونو اخشام چاغی لار
باغچانین گون باتانیندا کی،ایلیق گون یاییلار
گل:-دئیه ردی،-داراییم باشیوی ای نازلی بالام!
گلمه سن گر،باجیوین آستاجا زولفون دارارام
او دئمه زدی کی ،-"بیا شانه زنم بر سر تو"
"گر نیایی بزنم شانه سر خواهر تو"
بلی،داش یاغسادا گویدن،سن او سان من ده بویام
وار سنین باشقا انان،واردی منیم باشقا انام
اوزومه مخصوص اولان باشقا ائلیم واردی منیم
ائلیمه مخصوص اولان باشقا دیلیم واردی منیم
ایسته سن قارداش اولاق،بیر یاشایاق،بیرلیک ائدک
وئریبن قول-قولا،بوندان سورا بیر یولدا گئدک
اولا،اوزگه کولک لرله گرک اخمایاسان
ثانیا،وارلیغیما،خالقیما خور باخمایاسان
یوخسا گر زور دئیه سن ملتیمی خوار ائده سن
گون گلر،صفحه چونر،مجبور اولارسان گئده سن
شهید پروفسور زهتابی
bu postu balatarin websitasina yolla:
yazir haray at 9:32 ÖÖ
|
xoy |
Salı, Eylül 18, 2007
مصادره فرهنگ تورک براي فارسها٫
مصادره فرهنگ تورک براي فارسها٫ مد شدن استفاده از "فرهنگ تورک" تحت عنوان "فرهنگ ملي ايران" !!
همانگونه که در مباحث پيشين از اين دست شاهد بوده ايم٫ فرهنگ غني و ريشه دار تورک در سرتاسر جغرافياي ايران ريشه دارد. علت اين گستردگي و استحکام ايجاد حکمرانيهاي دراز مدت و امپراطوريهاي قدرتمند در سرزمين متعلق به تورکان ميباشد. تاريخ به ياد دارد که منطقه معروف به ايران براي هزاره ها قلمرو تورکان بوده است.
امروزه با اينکه در دنياي مدرن زندگي ميکنيم اما هنوز شاهد رواج فرهنگ متين و متمدن تورک در بين مردمان منطقه ايران هستيم. از طرز برخورد گرفته تا شعر٫ از نويسندگي گرفته تا فيلمسازي و اخيرا از لباس گرفته تا شيوه ازدواج!! بلي اشتباه نخوانده ايد٫ موج جديدي از مصادره فرهنگ تورک شروع شده و آنهم از سوي جامعه روشنفکر جامعه ايراني!! آناني اين موج را شروع کرده اند که فارس را ايران و ايراني را فارس ميدانند
اين عکس (سمت پایین، یک عروس و یک داماد) براي دعوت از دوستان و آشنايان براي مراسم عروسي يکي از بازيگران مشهور سينماي ايران آماده شده است. شيوه آرايش٫ لباس و حتي طرز پز دادن به دوربين يادآور سالهاي حکومت امپراطوران قاجار در ممالک محروسه قاجار ميباشد. طرح پشت صحنه و طرز انشاي دعوتنامه٫ مراسم در باغ روباز و در واقع همه چيز در حال و هواي امپراطوري تورک قاجار طراحي شده است.
کارت دعوت فوق با رعايت اصول اوليه دوران قاجار و حتي به صورت مهروموم شده به مدعوين ارسال شده بود!! موردي عجيب و تقريبا کمياب در رژيم کنوني اسلامي ايران که با تجدد و مدرنيته مخالفت ميکند. نکته اي که بايد در نظر داشت اين است که مواردي از اين دست اگر در خدمت اشاعه تاريخ و فرهنگ ساختگي فارس باشد٫ نه تنها از سوي رژيم منع نميشود بلکه به نوعي مورد حمايت نيز قرار ميگيرد. اجراي برنامه هاي سنتي تورکي آذربايجاني با عناوين جعلي ايراني! و يا ملي ايران در صدا و سيما٫ سرقت موذيانه عادات و رسوم آذربايجاني و تغيير نام آنها به فرهنگ ايراني!! زنگ خطري است که بايستي ما آذربايجانيها را به واکنش مجبور نمايد. اين در حالي است که برگزاري کلاسهاي آموزش رقص٫ زبان و شعر تورکي قدغن است.
فارسهايي که در ايران جعلي خود در "بشقاب" تورکي "قورمه" سبزي تورکي خورده و "لباس" تورکي ميپوشند!! از بازمانده هاي حکومت تورکها و تجارب آنها بهره برده و موفقيتهاي تورکان را به اسم خود مينويسند!! هنوز هم تقويم و تاريخشان تورکي است و بهره مند از يافته ها و ساخته هاي تورکان هستند!! ميخواهند اين همه افتخار تورکها را طي يک سياست زيرکانه به نام خود مصادره نمايند. اين کاري است که اگر تداوم داشته باشد نتيجه اي اسف بار و خطرآفرين براي آذربايجان و تورکها در پي خواهد داشت.
تورکهايي که به دلايلي به خارج از ممالک محروسه مهاجرت کرده اند ٫ خود از ارکان معتبر اينگونه سواستفاده ها هستند. آنهائي که بدون آگاهي از سياست زيرکانه فارسها و تنها براي خدمت به آبا و اجدادشان که به اشتباه ايراني ناميده شده اند٫ مراسم و لباس سنتي و اصيل خود را با نام ايراني معرفي ميکنند. در مراسم مخصوص در کشورهاي اروپائي شاهد حضور چشمگير آذربايجانيهايي هستيم که با لبسا و رقص تورکي مروج اسم جعلي ايران هستيم. باشد که فعاليت هدفدار و مستمر فعالين فرهنگي آذربايجان به اين مشکلات خاتمه داده و سروساماني به بي برنامه گيهاي تورکان خارج از ممالک محروسه باشيم. در داخل و خصوصا شهرهاي آذربايجاني موج هويت خواهي با سرعتي باورنکردني در حال پيشروي است٫ اين موج را به خارج نيز هدايت نمائيم.
ارتباط علمي و فرهنگي داخل و خارج از آذربايجان يکي از اصول پيروزي ماست.
bu postu balatarin websitasina yolla:
yazir haray at 11:40 ÖÖ
|
xoy |
Pazar, Eylül 16, 2007
Turk Dilinda Maktab
bu postu balatarin websitasina yolla:
yazir haray at 10:16 ÖÖ
|
xoy |
Çarşamba, Eylül 05, 2007
کودکان ترک دوبله شده به فارسی
کودکان ترک دوبله شده به فارسی
--------------------------------
پرده اول- سوار اتوبوس از ارومیه به خوی می آمدم، در ردیف پشت سر من خانواده ای با دو پسرشان یکی تقریباً 12 ساله و دیگری ده ساله نشسته و با هم فارسی صحبت می کردند، موردی پیش آمد پدر خانواده با یکی از مسافرین ترکی صحبت کرد، دانستم که اینها ترک هستند، من که به موضوع حساسیت دارم، در فرصتی مناسب به طرف ایشان برگشته و مؤدبانه گفتم: عذر می خواهم، شما با بچه هایتان فارسی صحبت می کنید، فکر نمی کنید که چقدر به زبان مادریمان لطمه وارد می آید و باعث نابودی تدریجی آن می شود!؟
جواب داد: چون این بچه ها در ارومیه به دنیا آمده اند، فارسی صحبت کرده ایم، غم سنگینی دلم را فشرد، گفتم : مگر ارومیه شهر فارسی زبان است؟ گفت: نه، می خواستیم وقتی بچه ها مدرسه می روند، قبلاً زبان فارسی را یاد گرفته باشند.
گفتم: ولی با این عمل انس و الفت و علاقه ی طبیعی کودکانتان را با زبان مادری را قطع کرده اید و آنها را بیگانه با ملت شان بار می آورید، در ثانی در مملکت مان اینهمه دکتر، مهندس، استاد دانشگاه،... و نخبگان ترک زبان وجود دارند، آیا در کودکی با آنها فارسی صحبت کرده اند؟
پرده دوم- توی صف سنگک ایستاده بودم، جلوتر از من مردی با پسرهفت- هشت ساله اش بودند .
مرد با دیگران ترکی صحبت می کرد و با بچه اش به زبان فارسی، پرسیدم: این بچه شماست؟ گفت: بلی. گفتم: شما حتماً ساکن تهران هستید و به خوی مهمان امده اید. گفت: نه ما، در خوی هستیم. گفتم: پس چرا با این بچه فارسی صحبت می کنید؟
انگار قبلاً هم با این سؤال مواجه شده و طرف را منکوب کرده بود. با لحن فاتحانه ای گفت: تازه می خواهیم انگلیسی هم یادش بدهیم. الان فیلمهای کارتونی را بهتر از من و تو می فهمد. گفتم: کار خوبی می کنید فرانسوی هم یادش بدهید. ولی اول باید زبان مادری اش را یاد بگیرد. گفت: ترکی را بالاخره یاد خواهد گرفت. گفتم: تا اینها ترکی حرف زدن را یاد بگیرند، پدر زبان مادریمان را در آورده اند. اینها هر می روند با پدر مادرشان فارسی را به آنجا می برند. علاوه از تخریب، ترکی را در سایه قرار داده و به مردم عادت فارسی حرف زدن را تلقین می کنند. به اصطلاح فارسی را جا می اندازند که بسیار خطرناک است. در ثانی اگر همه آذربایجانی ها مثل تو فکر کنند و با بچه هایشان فارسی صحبت کنند، تصدیق می کنید که این بچه ها فرصت یادگیری زبان مادریشان را نخواهند داشت و در عرض پنج- شش سال زبان مادریمان ریشه اش قطع می شود. الان در ارومیه اقلیتی بوجود آمده که فارسی صحبت می کنند و از زنجان که چی بگم...!
طرف نرم شده بود. ادامه دادم: بعضی از بچه هایی که والدین شان با آنها فارسی صحبت کرده اند، هویت شان را گم می کنند، دیگر به زبان مادری شان بر نمی گردند و فارسی زبان باقی می مانند. حرفم را تصدیق کرد و گفت آری باید زبان مادریمان را حفظ کنیم.
پرده سوم- در ایستگاه ماشین خط نشسته بودم، پدر و مادری همراه دختر بچه ی سه – چهار ساله شان انتظار ماشین خط را داشتند. با بچه فارسی صحبت می کردند. من از دختر بچه به ترکی پرسیدم: اهل کجا هستی؟ معلوم بود حرف مرا نفهمیده. نگاهی به من و نگاهی به پدر مادرش کرده سرش را پایین انداخت. پرسیدم: تورکی نه بلد؟ به زبان بین الملی، با حرکت سرش فهماند که نه. پدرش در حالی که می خندید به ترکی گفت: این فارس است گفتم: مگر شما شما ترک نیستید؟ گفت: چرا، ولی با این بچه فارسی صحبت می کنیم. گفتم این بدبختی بزرگ ماست که بدست خودمان زبان مادریمان را نابود می کنیم. چرا ما باید بچه ها یمان را بیگانه به زبان مادری و بیگانه به ملت شان بار بیاوریم.
مادر بچه داخل صحبت شد و گفت: مشکلات زندگی آنقدر زیاد است و آنقدر ذهن ما را مشغول کرده که اصلاً فکر این چیزهایی که تو می گویی نیستیم. گفتم: ولی شما مشکل آفرینی می کنید به ملت مان. گفت: ما بچه مان هستیم، می خواهیم برنامه های تلویزیونی را بفهمد. جواب دادم: می دانید چه چیزهایی از بچه تان گرفته اید؟ خودتان دیدید که قادر نیست با من حرف زده و ارتباط بر قرار کند. حتماً با دیگر بچه های هم سن و سالش هم قادر به ایجاد رابطه نیست. تاثیر عمیق و همه جانبه ای که یک ساعت ارتباط و بازی بچه با همسالانش در رشد ذهنی و سلامت روانی او بجا می گذارد، بیشتر و سازنده تر از همه ی برنامه های تلویزیونی در این بچه است.
پدر بچه گفت: من با خانم در خانه ترکی صحبت می کنیم، این بچه می گوید: تلویزیون فارسی حرف می زند، شما چرا ترکی صحبت می کنید؟
پرده چهارم – من با خیلی ها در این مورد صحبت کرده ام، فقط یک مورد استثنائی پیش آمد. در یک مغازه بقالی وقتی می خواستم با پدری که با بچه اش فارسی صحبت می کرد وارد بحث شوم، با عصبانیت گفت: بچه خودم است و به کسی هم مربوط نیست. گفتم: عذر می خواهم که موجب ناراحتی تان شدم. البته می شد فهمید که ایشان قبلاً از جای دیگر ناراحتی داشته است.
پرده پنجم – در ارومیه برای خرید کالای مورد احتیاجم به مغاره ای رفتم، نزدیکی های عید نوروز بود، بساطی هم از لوازم عید، جلو مغازه پهن شده و پسر تقریباً دوازده ساله ای روی یک چهار پایه، کنار درب مغازه نشسته بود، به داخل مغازه رفته مشغول انتخاب جنس شدم. خانمی وارد مغازه شده به فارسی چیزهایی به جوان فروشنده گفت. من که سابقه ی ذهنی بدی مخصوصاً از خانمها در این بابت از ارومیه داشتم، با دردمندی گفتم: خانم شما را به خدا فارسی حرف نزنید، ارومیه را فارس نکنید. خانم به ترکی جواب داد: من با آن پسرک ترکی حرف زدم، او به من فارسی جواب داد و به داخل مغازه راهنمایی کرد. خیال کردم این مغازه فارس است.
بعد از او مشتری دیگری هم که از قرنطینه ی آن پسرک گذشته بود، داخل مغازه شده فارسی صحبت کرد. جوانی که داخل مغازه بود ترکی صحبت می کرد. من با نرمی و محبت به آن پسر بچه گفتم: ببینید شما در روز با دهها مشتری سروکار دارید و همه شان را مجبور می کنید فارسی صحبت کنند. این کار تو باعث تضعیف زبان مادری ما، در نتیجه محو شدن زبان مادریمان می شود. تو در ارومیه نشسته ای و با ترکهای همشهری ات فارسی حرف می زنی. به عقلت رجوع کن ببین کار درستی انجام می دهی؟
مشتری بعدی که داخل مغازه شد، پسرک با او ترکی صحبت کرده بود. جوان داخل مغازه وقتی جنسها را مرتب و دسته بندی می کرد گفت: این پسر فرزند صاحب مغازه است. چون اینها می خواهند وقتی و خویشانشان از تهران می آیند، پیش آنها خجل نباشند، با این بچه فارسی صحبت کرده اند (عذر بدتر از گناه) گفتم: آنهایی که از تهران می آیند باید خجالت بکشند که از ارومیه به تهران رفته و زبان اجدادیشان را دور انداخته اند.
صاحب مغازه از گرد راه رسید. من که خرید خوبی کرده بودم، پیش خودم حساب کردم، موردی برای عصبانیت صاحب مغازه وجود ندارد. به صاحب مغازه گفتم: من از بعضی اهالی ارومیه گله مندم که اصلاً به فکر زبان مادریمان نیستند. مثلاً این اقا پسر با اینکه بزرگ شده باز با همه فارسی صحبت می کند. صاحب مغازه بسرعت گوشی تلفن را برداشت با گفتن الو شروع کرد فارسی را به طرز مسخره ای به لحن ترکی صحبت کردن.
گوشی را گذاشت و گفت: نمی خواهم بچه ام اینطوری صحبت کند. گفتم اولاً به آن صورتی که تو صحبت کردی نیست. ثانیاً مگر این بچه قرار است در اینده فارسی صحبت کند؟ پس تکلیف زبان مادریمان چه می شود؟ این کار شما باعث نابودی زبان مادری و به فارس شدن ارومیه خواهد انجامید. مشتری به ظاهر فارس زبانی داخل مغازه شده و به حرفهای ما گوش می کرد. صاحب مغازه نگاهی به آن مشتری انداخت و در حالی که از لحن کلام و حالت چهره اش تملق و عافیت جویی خوانده می شد (یعنی این منم که این خدمت را می کنم ) به تندی رو به من کرده گفت بلی: ارومیه فارستان است.
چه تلخ و دردناک است که باز عده ای وجود دارند، ترک بودن را مایه ی حقارت پنداشته و به ملت شان از بالا به پایین نگاه می کنند. اینها به مثابه ی ستون پنجم تهاجم همه جانبه ی زبان فارسی عمل می کنند و به زبان مادری و ملت شان ظلم و اهانت می کنند.
با دیدن این مغازه دار من حقیر عظمت کار پیامبران الهی و رنجهایی را که برای هدایت قومشان کشیده اند را با تمام وجودم حس می کنم. گرچه در مقابل این اقیانوسهای بی کران مرتبط با منبع وحی قطره سهل است که ذره هم نیستم.
در زنجان وضع بدتر از اینهاست و به صورت فاجعه ای اسف بار نمود پیدا کرده است. در شماره 352 نشریه ی امید زنجان مطلب تکان دهنده ای تحت عنوان " خدا حافظی تلخ با زبان مادری " به قلم جوانی بنام مهدی محرمی چاپ شده بود. جان مطلب این بود که 95 درصد دختران و زنان و تقریباً 25 درصد پسران و مردان شهر زنجان در جامعه که حضور پیدا می کنند، فارسی صحبت می کنند.
انگار ارومیه هم می خواهد راه زنجان را برود و پشت سرشان شهرهای دیگر آذربایجان.
bu postu balatarin websitasina yolla:
yazir haray at 9:25 ÖÖ
|
xoy |
-
دوست عزيز سلام
شما بهتر بود جهت نشان دادن اعتراض اجناسي كه برداشته بوديد پس مي داديد و از آنجا خريد نمي كرديد
back home